افغانستان برای چندین سال پیهم درگیر جنگهای تحمیلی بوده است که ریشهٔ آن به یورش و اشغال افغانستان توسط نیروهای نظامی اشغالگران برمیگردد که برای بهرهبرداریهای سیاسی و منطقوی از افغانستان و چوروچپاولکردن معادن ملی و طبیعی آن پا روی این خاک گذاشته بودند.
در این میان، انسانهایی که دلباختهٔ تمدن و فرهنگ غرب بودند و منافع و مصالح خود را در گرو همدستی و همسویی با کفار میدیدند، ورود آنان را به افغانستان تسهیل کردند و با حمایتها و پشتیبانیهایشان حضور آنان را برای چندین سال پیهم در افغانستان تمدید نمودند. این افراد تنها برای بهدستآوردن پولهای هنگفت ناروا و تأمینکردن نیازهای نامحدود زندهگی شخصی خود حاضر شدند هر تحمیلی را نسبت به افغانستان از سوی کشورهای اشغالگر قبول کنند و پا روی همهٔ منافع و مصالح کشوری بگذارند و ملت افغانستان را بدون کدام توجیه و مجوزی درگیر جنگهای چندینساله با خارجیان بسازند و جوانان و مردان این وطن را در کام جنگهای نابرابر قربانی کنند. اما این تابو برای همیشه ادامه پیدا نکرد و عمر آن در بیستسالگی به پایان رسید و داخل زبالهدانی تاریخ انداخته شد.
انسانهایی هم که همسو و همفکر غربیان و اشغالگران بودند و تنها نام افغان بودن را به میراث برده بودند، بعد از شکست و فروپاشی طلسم اشغالگران و ختم سلطهٔ آنان در افغانستان، وقتی اوضاع را خراب دیدند و دانستند که آینده به نفع آنان نیست، بلکه تنها شرمساری و بدنامی نصیب آنان خواهد شد، فرار از وطن را ترجیح دادند و در دامان کشورهای بیگانه، با انواع و اقسام تعهدات و پیمانهایی که برای آنان امضا کردند، پناهنده شدند.
از سوی دیگر، ملت افغانستان بعد از سالها طعم آزادی و استقلال را چشید و در مدت کوتاهی، نزدیک به چهار سال، که حکومت سرپرست در افغانستان زمام امور را در دست گرفته است، شاهد تغییرات گسترده و مثبتی در سطح ملی بوده است که ملت از طریق رسانههای داخلی و ملی شاهد آن دستآوردها بودهاند، زیرا ملت بهجای جنگیدن در برابر اشغالگران، به فکر کسب موفقیت در زندهگی و رسیدن به روزهای خوش برای خود و خانوادههایشان هستند.
اما با وجود این دستآوردها و آرامشی که در افغانستان حاکم گردیده و کامیابیهایی که در عرصههای مختلف به دست آمده، هنوز انسانهایی وجود دارند که از شدت دردی که از فروپاشی اشغالگران و خروج نظامیان خارجی از افغانستان در وجود منحوسشان ایجاد شده، هنوز هم تلاش دارند تا با نیرنگ و دروغ و تبلیغات منفی در رسانهها و نشستهای مختلف برای ملتهای جهان، دوباره بتوانند پای خود را در خاک افغانستان بگذارند و بار دیگر راه ورود نیروهای خارجی را برای تجاوز و اشغال دوباره فراهم بسازند. به همین منظور تلاشهای مختلف زیر عناوین مختلف برای جلب حمایت و پشتیبانی کشورهای مختلف انجام میدهند و هر جبهه و حزبی با پذیرفتن ریاست افرادی از همان چهرههای آزمونپسداده، گروهی ساختهاند و در پشت دروازههای بسته چنین خیال میکنند که فرصتی دوباره و امید مجددی خواهند داشت که افغانستان را دوباره وارد باتلاقی دیگر کنند.
اما آنچه روشن و آشکار است، این است که تا حال تمام تلاشهای چنین گروههایی بدون نتیجه باقی مانده و بدون پاسخ مثبت از سوی جهانیان، در گوشهٔ انزوا و فراموشی افتادهاند.
اگر بخواهیم علت این فروپاشی داخلی چهرههای معلومالحال را بررسی کنیم، به همین نتیجه روشن میرسیم که آنان همانطور که در زمان تسلط در افغانستان و داشتن بستها و پستهای مهم حکومتی نتوانستند هیچگونه انسجامی بهوجود بیاورند که به نفع ملت باشد و افغانستان را به سمتی سوق بدهند که منافع ملی و کشوری را در سطح جهانی تأمین کند، اکنون که در کنج انزوا قرار دارند و هیچ اختیاری در دست ندارند، هرگز نمیتوانند آرزوهای موهومشان را عملی کنند.
چرا که آنان با تمام سروصداهایی که در رسانهها بلند میکنند و مجالس و نشستهای مختلفی که از آدرسهای مختلف برگزار میکنند، هنوز هم نتوانستهاند در میان خودشان رشتهٔ اتحاد را ببافند و حلقههای آن را محکم بسازند و هیچ بدیل مشروع، منظم و مردمی را ارائه بدهند که اذهان مردم و ملت شریف افغانستان به آن قانع شود و به آیندهٔ آن امیدوار گردد. بلکه همواره اختلافات در میانشان بر سر منافع و مصالح شخصی حاکم بوده و هرگز نکتهٔ اصلی در مباحث آنان تأمین نیازهای اولیهٔ ملت شریف افغانستان و طرح نقشهٔ جامع و درست برای تبدیلکردن افغانستان به یکی از کشورهای درجهٔ اول جهان نبوده است. همین موضوع یکی از دلایل عمدهٔ ناکامیهای تلاشهای آنان است.
اما وقتی به سخنان این افراد به صورت انفرادی گوش میدهیم و گلهها و انتقادهایشان را علیه همدیگر میشنویم، معلوم میشود که هرکدامشان از وجود همین اختلافات رنج میبرند و از همدیگر بد میگویند، ولی هرگز حاضر نیستند علت اصلی و سرمنشأ اختلافاتشان را برای مردم افشا کنند، زیرا به یقین میدانند که ملت از شنیدن دلایل واقعی اختلافاتشان خرسند نخواهند شد، چون همه میدانند که علت اصلی اختلافات منافع و مصالح شخصیشان است نه منفعت ملت و کشور.
اگر اندکی صفحات تاریخ را ورق بزنیم و به دوران جمهوریت نظر کنیم، میبینیم که رقابت سرسامآور تبعیض در میان رهبران و حاکمان وجود داشت. دورانی که هر کسی با قدرتی که از آدرس دولت به دست آورده بود، برای خود کاخی از تبعیض ساخته بود و هرکس تا جایی که توان داشت، سعی میکرد تنها اقوام خود را بر سر قدرت بیاورد و پشت خود را محکم بسازد.
شکی نیست که وقتی تابوی تبعیض در افغانستان میان مردم ریشه دوانید، میان اقوام مختلف کشور تفرقه و دودستگی ایجاد شد و هر قومی علیه قوم دیگر توطئههای علنی و پنهانی راه انداخت، چون با دیدن اوضاع به این نتیجه رسیده بودند که نمیتوانند از راه قانون به حقوق حقهٔ خود برسند، بلکه مجبورند همان روش نادرست و ناسالمی را در پیش بگیرند که دیگران گرفته بودند.
همچنان در همان دوران، سطح فساد گستردهای که در تمام وزارتخانهها و ادارات و ریاستها وجود داشت، آنقدر بالا بود که با وجود کمکهای هنگفت جهانی و عواید ملی، کشور همیشه چندین گام از روند آبادانی عقب بود و بهجای پیشرفت، دایماً از این کشور و آن کشور و حتی از بانکهای جهانی مقروض بود. از سوی دیگر، معلوم نبود که این کمکها و بودجهها در کجا مصرف میشد. آنچه روشن است، این است که فساد ریشهٔ همهٔ آن شکستها و فروپاشیها بود و بودجهها بهجای مصرفشدن در راستای آبادی وطن، در خدمت منافع شخصی افراد بانفوذ قرار میگرفت.
پس با وضعیتی که در دوران جمهوریت حاکم بود و افرادی خودفروخته که در رأس قدرت قرار داشتند، واضح است که افغانستان در آن بیست سال همیشه عقبمانده بود و هیچ گام مثبتی در راستای پیشرفت آن برداشته نشد.
اما وقتی به تلاشهای حکومت سرپرست افغانستان در دوران کنونی و در مدت کوتاه و بدون حمایت بیرونی نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که دستآوردهای بزرگ و زیادی به دست آمده و افغانستان در همین مدت کوتاه گامهای بلندی در راستای آبادی و پیشرفت برداشته و در تعامل با کشورهای دیگر به نتایج قانعکنندهای دست یافته است. از همینرو، هرگز نمیتوان آن دوران را با این دوران مقایسه کرد و نتیجهای که میتوان گرفت این است که حالا ملت از حکومت سرپرست و تلاشهای آن راضی و خرسند است.
از سوی دیگر، با تلاشهایی که احزاب و جبهههای مختلف علیه حکومت افغانستان انجام میدهند و کوششهایی که برای سفید جلوهدادن خود انجام میدهند تا حمایت کشورها را بهدست آورند، اما از وضعیت نابسامانشان معلوم است که دیگر هیچ کشوری روی افراد شکستخورده و آزمونپسداده سرمایهگذاری نمیکند و شانس خود را با آنان نمیآزماید. به همین خاطر است که با وجود همهٔ دوندگیها، تلاشها و نیرنگهایشان، باز هم به هیچ نتیجهای نمیرسند.
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.