خلیلزاد، چهره‌ای که در میدان‌های مختلف برای آمریکا بازی کرده است؛ در آمریکا، منطقه و جهان یکی از مشاهیر شناخته‌شده‌ی آمریکایی به شمار می‌آید.

همان خلیلزادی که در سال‌های اخیر برخلاف انتظار، مذاکرات را به نمایندگی از آمریکا با امارت اسلامی به نتیجه‌ای ملموس رساند. رفقای افغان‌نمای دیروزش ظاهراً راه‌های عمیقی را از او جدا کردند؛ همان رفقایی که در محافل سیاسی داخلی وضعیت‌شان به حدی بود که گاهی نزاع‌های درونی‌شان از بطری تا توپ می‌رسید و گاهی در فضای صمیمیت، عطش‌شان با چای سبز هم نمی‌شکست.

همین رفقا از خلیلزاد روگردان شدند، زیرا گویا او عمداً در شکر بی‌بهای آنها مرچ پاشیده و برای همیشه آنها را از مقام‌های دولتی محروم و دروازه‌های اشباع هوس‌هایشان را بر روی‌شان بسته است.

بله! همین خلیلزاد بود که در سال‌های ۱۹۹۰-۱۹۹۲ معاون برنامه‌ریزی سیاست‌گذاری در وزارت دفاع آمریکا بود و همین افغان‌نماهای فرصت‌طلب به عنوان یک دوست خوب آمریکایی بر شانه‌های او افتخار می‌کردند.

همین خلیلزاد بود که در سال‌های ۱۹۹۳-۲۰۰۰ رئیس استراتژی در مرکز مشورتی رند کورپوریشن بود، که بعدها در نتیجه‌ی مشوره‌های همین مرکز، ۲۰ سال تجاوز تجاوزگران در افغانستان شکل گرفت.

همین خلیلزاد متولد مزار شریف بود که در سال‌های ۲۰۰۳-۲۰۰۵ به عنوان سفیر آمریکا در افغانستان خدمت کرد و برای دست‌نشانده‌های افغان‌نمایی که بر دوش او تحمیل شده بودند، به نام قانون اساسی دستاویزی ساخت و آنها نیز به پاس آن، مدال امان‌الله خان را به او هدیه دادند؛ از مهمان‌سراهای عطانور، خلیلی، سیاف و… تا محافل کرزی‌ها، مسعودی‌ها و امرالله صالح، همگی برای این مهمان معزز در صف ایستاده بودند.

اما هنگامی که نامبرده در سال‌های ۲۰۱۸-۲۰۲۱ به عنوان نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان، مذاکرات موفقیت‌آمیزی را با امارت اسلامی انجام داد و در نتیجه مذاکرات به اشغال کفری جهانی پایان داده شد؛ همان رفقای دیرینه‌ی او، به مخالفت با این دوست محسن و کهنسالش برخاستند.

برای اینها که آزادی بیان به شکلی نادرست تزریق شده بود، با همان ادبیات نادرست روستایی، این ریش‌سفید را کوبیدند که انتظاری از آنها نمی‌رفت.

مشکل اصلی کجاست؟

گفته می‌شود که هر انسانی ارزش‌های معنوی خاص خود را دارد و افکار شکل گرفته قابل ترمیم نیستند؛ خلیلزاد نیز از همین تخم‌های کاشته شده نتیجه‌ی بدی گرفته است.

درست است! استراتژیست‌های آمریکایی و متفکران صهیونیستی طرح‌های بد و خطرناکی را برای کشورهای اسلامی در جهان ترسیم کرده بودند، اما برای این ریش‌سفید افغان‌تبار لازم نبود که دقیقاً از همان ایده‌ی نوشته شده در اینجا نیز استفاده کند. این شخص یاران وارداتی را که با خود آورده بود و افغان‌تبارهای مقیم خارج شبیه به خود را، بیلچه‌های قابل اعتماد می‌نامید، اما در نهایت نه بیلچه‌ها قوام یافتند و نه دسته‌های کمکی که به آنها اضافه کرده بودند محکم باقی ماندند.

خلیلزاد و اربابان زمانش می‌خواستند با بیلچه‌های آمریکایی گمارده شده در اینجا دموکراسی، سکولاریسم و به طور کلی نسخه‌ی آمریکایی را نهادینه کنند؛ می‌خواستند که همین مردم، حاکمان نمونه‌شان را بر ملت بپذیرند و به جهانیان نیز نظاره‌گر نظام کوه و دره ارائه دهند. اما پس از تریلیون‌ها دالر مصرف و خون‌ریزی‌های بی‌سابقه، آشکار شد که حکومت ادعا شده بر جغرافیای محکوم، پوچ و مانند بالون‌های هوایی خالی است؛ اولویت دادن به منافع خارجی برای بقای موقعیت خیالی آنهاست و در بدل همین متاع قلیل، آماده‌ی هرگونه معامله بر سر تمامیت ارضی کشور، نوامیس ملی و ساختارهای عقیدتی هستند.

حاکمان آمریکایی پس از سال‌ها جنگ و دیدن خسارات بی‌سابقه دریافتند که ملتی در برابرشان به جنگ برخاسته و کسانی که گاوهای دالری می‌دوشند، قابلیت این را ندارند که آنها به آینده‌ی خوبشان امید داشته باشند، بنابراین بار دیگر همان دیپلمات باتجربه را فرستادند که در مقابل او تمام رمه‌ی اشغالگر بر سر میز مذاکره به زانو درآمدند.

آن افکاری که در نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری آنها (آمریکا) منحرف شده بودند، اکنون این انحرافات خود را به زمین می‌کوبند و حتی به حامیان سابق خود مانند خلیلزاد نیز دهن کجی می‌کنند.

شما حتماً دیده‌اید که خلیلزاد بیشتر بر ارائه‌ی مشاوره‌های عقلانی به پاکستان تمرکز دارد و مقاومت TTP را یک مشکل داخلی پاکستان می‌داند که برای جلوگیری از آن، راه‌حل سیاسی را پیشنهاد می‌کند. اما اظهارات نامبرده، دموکرات‌هایی را تقبیح می‌کند که تا دیروز خود را به نام چهره‌های ضد پنجاب به مردم معرفی کرده بودند؛ قبل از اینکه پنجاب به خلیلزاد پاسخ دهد، از سوی همان چهره‌های افغان‌نمای ضد پنجاب دیروز مورد نکوهش قرار می‌گیرد.

همین مردم که رفتن به بازار دموکراسی را صعودی می‌دانستند، اکنون حتی نظام اسلامی را بر دشمن دیروزشان (پاکستان) نپذیرفته و آن را نوعی عقب‌گرد می‌دانند.

بله! در کشورهای دموکراتیک، آزادی فردی و شهوانی حق هر کسی است، اما در چارچوب اسلامی که همه چیز موزون و محدود است، نمی‌توان همین افکار آزاد شده را تحمل کرد.

خلیلزاد در ستایش از پیشرفت‌های نظام کنونی، حق دارد؛ زیرا در زمان نمایندگی او، آمریکا پاهایش را از گل و لای جنگ بیرون کشید، وگرنه اکنون اقتصادش رکودی بی‌سابقه را تجربه می‌کرد.

موضع خلیلزاد ممکن است در پرتو منافع آمریکا ترسیم شده باشد، زیرا برای آمریکا، افغانستان مستقل در منطقه ارزشی بسیار فراتر از آن دارد که سایه‌ی حاکمیت کدام ابرقدرتی بر آن افتاده باشد.

اما یاران دیروزش به همین دلیل این موضع را زیر سوال می‌برند که آنها از میدان بازی خارج شده‌اند و اکنون از مواضع مفشن دور هستند و در کشورهای اروپایی با لباس‌های کثیف، در حال روز مزد (کارگری) هستند.

برخی مخالفان شعوری خلیلزاد نیز کسانی هستند که صدای همان کشورهایی از دهانشان خارج می‌شود که در اینجا منافع خاصی داشتند.

آنهایی که آزادانه طلاهای بدخشان، زمرد پنجشیر و دیگر معادن ارزشمند کشور را به بهای پاپر استخراج می‌کردند، چگونه دلشان خواهد آمد که خار منافع دیروز در گلویشان مانده باشد، پس صدای ناامیدی خود را از دهان دست‌نشانده‌های افغان‌نمایی که به کمک طلبیده‌اند، بیرون می‌آورند.

خلیلزاد، اگرچه تا کنون یک مأمور آمریکایی است و ریاست یک نهاد مشورتی را نیز بر عهده دارد، اما در اواخر عمرش باید آن روال را جبران کند که به خاطرش افغان‌ها و افغانستان رنج کشیدند. لازم است که او توجه جهان را به حل مشکلات سیاسی افغانستان با دهکده جهانی و تبدیل افغانستان به چهارراه اقتصادی جلب کند.

همچنین، آن سیاستمداران افغان‌نمایی که در خارج از کشور پناه گرفته‌اند، باید به همه توصیه کنند که با کشور و نظام حاکم اتحاد و هم‌دلی داشته باشند، وگرنه باید کشورهای میزبان را تشویق کرد تا پتوهای اخراج را به دستشان بدهند.

در داخل کشور نیز باید از تجربیات او در زمینه‌هایی که راه را برای تعاملات سیاسی و اقتصادی با جهان می‌گشایند، استفاده ملموس شود.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version