ابوعثمان غزنوی
جواد‌ ظریف وزیر امور خارجۀ سابق جمهوری اسلامی ایران، روز گذشته در مصاحبه با پژوهشکدۀ حقوقی ایران ادعا کرد که گویا امریکایی ها در نشست بن در پی ایجاد حکومت به اصطلاح «طالبان خوب» در افغانستان بود. در قدم نخست باید ابراز داشت که اصطلاحاتی همچو «طالبان خوب و معتدل» و «طالبان بد و افراطی» از ترمینالوژی هایی بود که در سال های آغازین مقاومت در برابر تجاوز صلیبی در قاموس‌های اندیشکده و مراجع پالیسی‌سازی امریکایی‌ و غربی‌ بافته و ساخته و به کار رفت؛ چیزی که هیچ وقت و در هیچ مکانی مصداق بیرونی نیافت. طالبان قبل از سقوط امارت اول هم همان طالبان بودند، در زمان جهاد در برابر اشغال نیز با همان تفکر مقاومت می کردند و اکنون نیز با خط مشی واحد، زیر پرچم و قیادت واحد، به حکومتداری و بازسازی فکری، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور مصروف اند. اشغالگران با وارد کردن این اصطلاح و اصطلاحات مشابه آن در قاموس رسانه یی و تبلیغاتی شان، در پی آن بودند، تا با استفاده از این اصطلاح توانسته باشند، صفوف متحد و متعهد امارت اسلامی را متزلزل و در نهایت به پرتگاه تفرقه و نفاق رهنمون سازند که الحمدلله این ترفند دشمن نتیجه بخش نبود، بلکه برعکس در صفوف دشمن از میزان هماهنگی و همکاری کاسته شد، تا اینکه در نهایت محتوم به شکست و سرافگنده گی گردیدند.
بنابراین، راهکار سیاسی امریکایی ها در آن زمان، تنها و تنها از بین بردن، اسیر کردن و به گوانتنامو انتقال دادن طالب بود نه کنار آمدن با آنها. از سوی دیگر، در میان رهبران طالبان نیز طرز تفکری وجود نداشت که با همسویی با منافع و اهداف اشغال، خود را به عنوان «طالب خوب» از نظر امریکایی ها جلوه داده و از این رهگذر به بازی سیاسی نامشروع که همانا مشروعیت بخشیدن به تجاوز یک قدرت متجاوز و کفری باشد، بپردازد. چنانکه همه می دانند، رهبران امارت اسلامی افغانستان در طول بیست سال اشغال با متقبل شدن سختی ها و دشواری های بی سابقه که حتا در هیچ کنج و کناری در امن نبودند و هر لحظه زنده گی شان در خطر بود، حاضر به تماس و گفتگوی انفرادی با امریکایی ها و حکومت دست نشانده شان نشدند. در همین حال، اگر مطابق میل امریکایی ها «طالب خوب» یعنی طالب دلخواه امریکایی ها وجود می داشت، این کشور و متحدانش اصلا مجبور به لشکرکشی به افغانستان نمی شدند؛ به اصطلاح گماشته گان خود در غرب را به اصطلاح آنان با «طالبان خوب» همسو و هماهنگ ساخته و زعامت افغانستان را به ایشان می سپردند، دیگر نیازی به مصارف نظامی و لوژستیکی صدها میلیارد دالر و تلفات هزاران سرباز امریکایی و غربی نبود؛ زیرا مخلوطی به اصطلاح از «طالبان خوب» و آموزش دیده گان اندیشکده های غربی می توانستند که منافع دلخواه امریکا را در افغانستان بخوبی تامین کنند؛ تا جایی که این کشور به عنوان تخته خیز نفوذ و برگ برندۀ امریکا و غرب در تعاملات منطقه یی و بین المللی باشد.
در همین حال، لخضر ابراهیمی نمایندۀ خاص آن وقت ملل متحد که تسهیل کنندۀ کنفرانس بن نیز بود، در این اواخر در یکی از مصاحبه هایش ابراز داشت که شرکت طالبان در کنفرانس بن کار ممکن نبود، او استدلال می کند، یکی از موانع اصلی در این راستا عدم تمایل به اشتراک طالبان در این کنفرانس بود و دیگر اینکه امریکایی ها آن ها را به عنوان دشمن تلقی می کردند. ابراهیمی در یکی از نشست های خصوصی نیز در این مورد ابراز داشته بود که طالبان نمی خواستند در این کنفرانس شرکت کنند. به گفتۀ او، برخی نماینده گان طالبان که او با ایشان در ارتباط بود، به او گفته بود، کنفرانس بن ترفند مشروعیت بخشیدن به تهاجم صلیبی در افغانستان است، آنان و افراد مرتبط شان در این کنفرانس و کنفرانس های مشابهی که ابتکار آن به دست امریکایی ها باشد، شرکت نخواهند کرد.
با توجه به آنچه گفته آمدیم، چنین به نظر می رسد، در کنفرانس بن هیچ نمایندۀ طالبان و هیچ تمایلی از سوی آنان به منظور سهیم شدن در قدرت و نظام استقرار یافته زیر سایۀ استعمار وجود نداشت، و اینکه آقای ظریف ادعا می کند که امریکایی ها در پی به قدرت رساندن «طالبان» بر اساس کنفرانس بن در سایۀ اشغال در افغانستان بودند، چیزی جز دروغ آشکار در جامۀ دیپلومات به اصطلاح کار کشته، خیال بافی و طرفه روی از واقعیت های ملموس عینی نیست. گمان می رود، وی و برخی مهره های دیگر از سوی حلقاتی به بافتن آن مامور شده و آگاهانه آب در آسیاب دشمن مشترک هر دو کشور افغانستان و ایران می ریزند.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version