نویسنده: حمزه افغانی
نشست های پراکنده و بدور از داشتن طرح و برنامه ی خاصی، این سو و آن سو برگزار می گردد، تا در جامعه جهانی خود را زنده تصور کنند تا باشد که باداران آنها از تمویل کردن آنان خسته نشده و دل زده نگردند.گاهی توهمات به قدری بر آنها چیره می گردد که هوای اتحاد با همدیگر که فرسنگ ها فاصله اهدافی دارند، را در سر می پرورانند.سخن می گویند که گذشته را باید فراموش کرد و در شکل دادن آینده باید دست یکدیگر را بفشاریم.کسانی که دیگر محلی از اعراب در افغانستان و نه هم در جامعه بین الملل دارند، حال به این فکر و اندیشه افتاده اند تا برای خود وحدت نمایشی دست و پا کنند تا بدین طریق لشکر مُردگان متحرک خود را سیاه و عظیم نشان دهند.خودشان با وقاحت تمام بیان می دارند که گذشته ما که چیزی برای ارائه ندارد، و خودشان از بیان گذشته ننگین خود می شرمند و مطمئن هستند که دیگر افرادی که روزی بر این سرزمین بر اریکه قدرت تکیه زده بودند، قابل بخشش و چشم پوشی نیست، پس شایسته این است که با سخنان زیبا مردم این سرزمین را فریب دهیم که در آینده ما توبه کرده و قصد تکرار اشتباهات و خیانت های گذشته خود را نداریم.غافل اند که مردم افغانستان از راه رفتن به طرز خرام شان می دانند، که چه سیاهی باطنی در آنان تنیده شده است و چه اهداف و برنامه های شومی را در اندیشه دارند.کسانی که با در اختیار داشتن امکانات و اموال هنگفتی، قدمی برای آبادی این وطن بر نداشتند و بلکه هزاران هزار بار در کشورهای همسایه سرمایه گزاری کرده اند و با خون و مال مردم خود معامله های ننگینی انجام داده اند که هرگز تاریخ کردار و عملکرد شان را فراموش نخواهد کرد و با هزار بار توبه کردن شاید توبه شان پذیرفته نگردد، چرا که اینان با خون، آبرو و میهن خود بد معامله کردند.سرزمین شان که هویت و بخشی از شخصیت آنان بود را با اندک بهایی به اغیار فروختند و برای لحظاتی را شاد زیستن بخش بخش این سرزمین را با معاملات ننگین به اروپا و اتحاد آن ها و یا آمریکا و ناتویش قمار زدند.حال چطور ممکن و معقول خواهد بود که مردم افغانستان گذشته آنها را فراموش نموده و به آینده آنان امیدوار باشند.کسانی که سالیان سال مردم افغانستان آنها را فرصت دادند تا باشد که به سر عقل آمده و حس هم وطنی و افغان بودن آنها را به راه دلسوزی بیاورد و لحظه ای آنها را وادارد که برای سرنوشت میلیون ها انسان افغانستانی بیندیشند.ولی متاسفانه با غرق شدن در شراب مستی مادی گرایی همه چیز حتی آبرو و عزت هم وطنان خود را به باد فراموشی گرفته و خود را مترسک های خیمه شب بازی دست اغیار ساختند.حال به هیچ فرهنگ و قاموسی لغاتی یافت نمی گردد که برای نادیده گرفتن کردار گذشته آنان استعمال نمود و توان آن را دارا باشد که آنان را در عفو و بخشش مردم سرزمین افغانستان داخل نماید.هرگز نباید مردم این سرزمین و مردم جامعه بین الملل گذشته شوم و بدخیم آنان را فراموش سازند، چرا که آنان با تباه کاری و دل سیاهی کامل جان مردم سرزمین خود را با وقاحت کامل به قربان گاه بردند و هزار هزار انسان مظلوم این سرزمین را با امکانات به دست داشته از سوی باداران خون خوار خود، به هلاکت رساندند.به هیچ صورت ممکن نیست که مردم عزیز افغانستان گذشته اینان را فراموش نموده و نادیده بگیرند، چرا که گذشته آنها بیست سال از عمر آنها را به تباهی کشیده، فرهنگ و تمدن آنها را متزلزل ساخته و آبروی کشورشان را در جهان سیاه و تباه ساخته است.اگر با وقاحت کامل گاهی در ناقوس وحدت جبهات خیالی خود می دمند، این بدان خاطر است که باداران خود را متوجه خالی شدن سفره های خود سازند تا اندکی از متاع بی بهاء و مال را برای شان تقدیم کنند.هرگز با شعار های وحدت و یک پارچه شدن، در پی این نیستند که سرزمین افغانستان را آباد ساخته و مردم آن را در جهان جایگاه دهند، بلکه همه هم و تفکر شان این است که با گردهمایی هایی این چنین برای خود امتیاز کسب نموده و چند کشور غافل یا مغرض را در کنار خود جمع نمایند و با شعارهای پوچ و بی بهاء لحظاتی مردم فریب خورده را آسوده خاطر سازند که اینان در اندیشه وحدت و یکی شدن اند.