امروز مخالفان حکومت سرپرست، برای پوشاندن فعالیت‌های سیاسی و جاسوسی خویش، داستانی از مبارزه علیه استبداد، انحصار، حذف و دیکتاتوری می‌سازند. آنان تلاش می‮کنند خود را مدافع آزادی، مردم‌سالاری و عدالت نشان دهند، اما هنگامی که کارنامه و روش‌های‌شان در دوران جمهوریت زیر ذره‌بین گذاشته می‌شود، آشکار می‌گردد که همین مدعیان، بزرگ‌ترین عاملان اجرای همان پدیده‌های شوم بودند. آنان نه‌ تنها تمام قدرت سیاسی را در انحصار خود گرفته بودند، بلکه با استفاده از برنامه‌ریزی‌های دقیق و سیستماتیک، صداهای مخالف را خاموش و سرکوب می‮کردند.

این مخالفان، در گفتار، دیموکراسی غربی را نمونه‌ای می‌دانستند که در آن، اختلاف دیدگاه مایهٔ رشد و پیشرفت جامعه است؛ اما در عمل، همین مدعیان دیموکراسی، همهٔ صداهای مخالف را با تاپه‮هایی چون دشمن و برهم‌زنندهٔ ثبات خاموش و حذف می‌کردند. شمار زیادی از سیاست‌مداران، خبرنگاران و فعالان مدنی، یا با تهدید روبه‌رو می‌شدند، یا محدود می‌گشتند و حتی برخی آنان شکار خشونت فزیکی می‌شدند. از سوی دیگر، تقسیم قدرت در دست چند حلقهٔ محدود، به ارادهٔ واقعی نماینده‮گی مردم ضربه بزرگ زده بود.

فرهنگ انحصارطلبی، بخشی جدایی‌ناپذیر از طبیعت حلقه‌های حاکم جمهوریت بود. قراردادهای مهم دولتی، جایگاه‌های کلیدی و امتیازات سیاسی، همواره در اختیار گروهی مشخص قرار داشت. به‌ جای توزیع عادلانهٔ بودجهٔ ملی، امتیازات بر اساس تفاوت‌های منطقه‌ای و وفاداری‌های شخصی بخش می‌شد. در چنین وضعی، سخن گفتن از شفافیت و حساب‌دهی، جز شعار و نمایش تبلیغاتی، حقیقتی نداشت و فقط در جلسات رسمی و گزارش‌های تشریفاتی جلوه می‌کرد.

در جمهوریت، حذف مخالفان تنها به معنای بیرون راندن فزیکی آنان از صحنه نبود؛ حذف فکری و فرهنگی نیز وجود داشت. هر قشری اجتماعی که با باورها و برنامه‌های ایدئولوژیک یا سیاسی حاکمان همسو نبود، از روند تصمیم‌گیری کنار گذاشته شد. این رفتار، فضای بی‌اعتمادی و شکاف عمیقی در جامعه ایجاد کرد که پیامدهای منفی آن تا امروز نیز باقی است.

اکنون، همین چهره‌ها از آن سوی مرزها، با فریاد مبارزه علیه استبداد و حمایت از شمولیت، سر خود را بالا می‮کند، اما گذشتهٔ سیاسی آنان، تضاد آشکار میان گفتار و کردارشان را فاش می‌سازد. مردم به‌ خوبی به یاد دارند که در زمان جمهوریت، برای حفظ قدرت از چه راه‌هایی چون تقلب در انتخابات، معاملات پنهانی و لابی‌گری‌های خارجی استفاده می‌شد. به همین سبب، شعارهای امروزشان نه نشانهٔ صداقت و اخلاص، بلکه تلاشی برای نجات سیاسی خود به‌ نظر می‌رسد.

اگر قرار باشد که افغانستان در مسیر عدالت واقعی و شمولیت گام بردارد، پیش از هر چیز باید فرهنگ سیاسی برچیده شود که در آن، نیت‌های نادرست در پوشش شعارهای فریبنده پنهان می‌گردد. مخالفان باید جرئت پاسخ‌گویی در برابر کارنامهٔ گذشتهٔ خود را داشته باشند. در غیر آن، مبارزه با روایت‌های دروغین، تنها پرده‌ای بر خطاها و روش‌های نادرست‮شان خواهد بود؛ پرده‌ای که هدف پنهانی آن، بازگشت دوباره به قدرت به قیمت فریب و قربانی ساختن مردم است.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version