ملت شریف افغانستان بیست سال را زیر سایهٔ مسموم حکومت اشغالی افغانستان به اجبار زندگی کردند و انواع و اقسام بلاها و مصیبتها را از نزدیک دیدند، با جان چشیدند و با قربان شدن اعضای خانواده و نزدیکانشان تجربه کردند.
در گذشته، اتفاقات تلخ و ناگوار در افغانستان آنقدر زیاد و پرشمار بود که شنیدن اخبار کشته شدن، مردن و سوگواری امری عادی و روزانه شده بود.
گاهی حتی دیدن و شنیدن چنین اخباری نه اشکی در چشم میآورد و نه غمی در دل ایجاد میکرد، بلکه چنین تصور میشد که «امروز نوبت آنان بوده است، نه ما. شاید فردا ما جای آنان باشیم، بمیریم و به خبر داغ آن روز تبدیل شویم، نه بیشتر.»
تمام این فلاکتها نیز حاصل حضور گستردهٔ نظامیان خارجی و روی کار بودن مزدوران و غلامانشان در حکومت سابق بود؛ کسانی که جان مردم را قربانی مقاصد اربابان و خواستههای شخصی خود میکردند و با فروختن خون ملت، جیب خود را وزینتر میساختند.
اکنون که در پی تحول کلان و ملی و طرد اغیار و اشغالگران، از وطن فراری شدهاند و هر کدام در دامان یکی از اربابانشان پنهان گشتهاند، طبل وطندوستی میزنند و با فراموشی گذشتههای نهچندان دور و کارنامههای سیاهشان، مدافع وطن و ملت شدهاند.
این عملکرد نابخردانه در اصطلاح رواندرمانی «دوگانگی رفتاری و گفتاری» نامیده میشود. فردی که به این وضعیت دچار باشد، بدون معتبر دانستن گذشتهاش و کارهایی که در حق خود و دیگران انجام داده است—چه درست و چه غلط—عملکرد و نتایج جدیدی ارائه میدهد. گویی چنین میپندارد که گذشتهاش هیچ تأثیری بر کردار و گفتار امروزش ندارد یا نخواهد داشت و هیچکس متوجه این نخواهد شد که او در گذشته چه کرده است.
مخالفان گویا در دام همین بیماری افتادهاند و کارهای شنیع دوران گذشتهشان را فراموش کردهاند یا با نگاهی عاقل اندر سفیه از کنار آنها گذشتهاند. اکنون، از بیرون کشور برای داخل نسخهٔ اصلاح، تحول و تجدید میپیچند و خواهان تحریک مردم علیه «حکومت سرپرست» هستند.
اما نمیدانند که ملت شریف افغانستان دیگر چشم و گوش بسته، دنبال حرفها و ادعاهای مزعوم آنان را نخواهند گرفت و بیمحابا وارد گودال فریب نخواهند شد.
گاهی اشتباهات فراوان و خطاهای بیشمار، انسان را در ورطهای قرار میدهد که دیگر نمیداند کجاست، چه میکند و چگونه به پیش میرود. تنها گرفتار تکرار، روزمرگی و لفاظی میشود و اصلاً به عواقب کارهایی که کرده، میکند یا خواهد کرد، نمیاندیشد.
مخالفان فعلاً در همین برههٔ حساس قرار دارند. با از دست دادن تمام موقعیتهای شغلی کاذب گذشتهشان، عنانشان را از کف داده و هر روز در دایرهٔ سرگردانی، حیرانتر به پیش میروند.
ولی بدانند که ملت، برای بار دیگر، گوش به فرمان آنان نخواهند شد و نه برای خودشان و نه برای گفتههایشان ارزشی در دل نخواهند داشت.
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.