بعد از آغاز اشغال نظامی افغانستان توسط امریکا و هم‌پیمانانش، رهبران خودخواندهٔ جهادی که یک زمان علیه اتحاد شوروی، زیر بیرق جهاد علیه اشغال‌گران می‌جنگیدند، دست در دست امریکایی‌های اشغال‌گر جنایات بی‌شماری را در این سرزمین علیه ملت مظلوم افغانستان رقم زدند.

این جنگ‌سالاران بدنام که خون بی‌گناهان جنگ‌های داخلی هنوز هم از دستان‌شان پاک نشده بود، در کنار بیگانگان علیه ملت و خواست برحق‌شان که همانا تحکیم شریعت اسلامی بود، قد علم نموده و مرتکب جنایات متعددی شدند.

در این میان عبدالرشید دوستم نیز از این قاعده مستثنی نبوده، بلکه نام وی همان‌طور که در زمان حاکمیت دولت دست‌نشاندهٔ کمونیست‌ها و بعد از آن در زمان جنگ‌های داخلی با ظلم و جنایات گره خورده بود، در زمان اشغال امریکا نیز نقش پررنگی را در تحقق این جنایات ایفا نمود.

جنایت هولناک دشت لیلی که بسیاری آن را «جنایت قرن» و بزرگ‌ترین وحشی‌گری تاریخ معاصر افغانستان می‌خوانند، توسط عبدالرشید دوستم به وقوع پیوست؛ جنایتی که حتی سنگدل‌ترین اشخاص آن زمان را نیز رنجاند، اما دوستم که بویی از اسلامیت و انسانیت نبرده بود، بدون هیچ‌گونه عذاب‌وجدان مرتکب چنین فاجعه‌ای شد و حتی بعدها، در موارد متعددی به انجام آن افتخار نموده است.

جریان این واقعهٔ دل‌خراش از این قرار است که بعد از آغاز اشغال نظامی افغانستان توسط امریکا، حاکمیت اول طالبان به خاطر جلوگیری از آسیب رسیدن به مردم ملکی بر اثر بمباردمان شدید امریکا و ناتو، از خطوط جنگ و سپس از تمام شهرها شروع به عقب‌نشینی نموده، ولایات را یکی پی دیگری ترک کردند.

عقب‌نشینی ادامه داشت تا این‌که چند هفته بعد، تنها کندز و مناطق مرکزی کندهار در کنترل تحریک طالبان باقی مانده بود. در کندز اما تعداد زیادی از نیروهای آن‌ها با محاصره روبه‌رو شدند؛ به گونه‌ای که از طرف شب طیاره‌های امریکایی بمباردمان می‌کرد و از جانب روز، خودفروختگان داخلی نظیر دوستم، جنرال فهیم و جنرال داود بر آنان حمله‌ور می‌شدند.

اما از سوی دیگر، بمباردمان‌های بی‌رحمانهٔ اشغال‌گران و پیش‌روی‌های اجیران داخلی‌شان، مردم عادی کندز را با تباهی تمام‌عیار مواجه ساخته بود. هر روز بر شهر و قریه‌ها بمباردمان شدید صورت می‌گرفت و در کنار نیروهای تحریک طالبان، به مردم عادی کندز نیز تلفات سنگینی وارد می‌گردید.

سرانجام، تحریک طالبان به‌منظور حفظ جان و مال مردم کندز و جلوگیری از ویرانی شهر و قریه‌ها، پذیرفتند که با دوستم گفت‌وگو کنند. دوستم و دیگر مخالفان آن زمان به طالبان تعهد سپردند که اگر سلاح خود را به آن‌ها تحویل دهند، راه رسیدن به خانه‌های‌شان در جنوب افغانستان را برای‌شان باز کنند. بر اساس این توافق، هزاران نیروی آن‌ها از طریق پرگنک به طرف مزارشریف حرکت کرده و تسلیم نیروهای دوستم شدند. اما دوستم و دوستان خارجی و داخلی‌اش به عهدی که نموده بودند، خیانت تاریخی کردند.

دوستم و هم‌کیشانش پس از خلع سلاح، نیروهای تحریک را در کانتینرها به مزارشریف منتقل کردند؛ کانتینرهایی که به خاطر نداشتن هواکش، خیلی زود اکسیجن داخل آن‌ها تمام شده و بیشترشان بر اثر خفگی جان باختند. کسانی هم که جان سالم به در بردند، توسط امریکایی‌ها و دست‌نشاندگان‌شان تفکیک و جدا‌سازی شدند. همه رهبران‌شان به زندان گوانتانامو فرستاده شدند و بقیه‌شان سال‌ها در شرایط سخت زندانی بودند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version