نویسنده: ابوحمزه بلخی

از اینکه دولت ایران چند میلیون مهاجر از کشور ما پذیرفته و در کشور خود جا داده است، سپاس‌گزاریم، اما در این چند دهه به ویژه در این اواخر؛ حکومت میزبان ایران، کمین‌گاه ظلم و نابرابری به مهاجرین مبدل شده است و روزوشب در این حیطه، ظلم و نابرابری بسیار به مهاجرین صورت می‌گیرد.

مهاجرینی که بنابر مشکلات سیاسی افغانستان در چند دهه گذشته، به ایران هجرت کردند و در آن سرزمین جا گرفتند و دولت ایران تعهد میزبانی به آن‌ها داده است، نباید آن‌ها را در یک بحران مبهم مثل اذیت، غصب دارایی مادی و معنوی، زندانی کردن و… قرار دهند و به انواع جنایت‌های فرهنگی و سیاسی و مالی گرفتار نمایند و این دور از انسانیت و عرف میزبانی و همسایه‌داری است و جای تأسف این‌که این ناجوانمردی‌ها بیشتر از سوی برخی دولت‌مردان ایرانی صورت می‌گیرد و از این سبب آمار این جنایات بیشتر شده و حق دادخواهی و حق شکایت از مهاجرین سلب شده و مهاجرین را با درهای بسته مواجه کرده است.

بیشتر مشکلات مهاجرین در ایران، از سوی برخی باندها و خود دولت ایران به وجود آمده است و این‌جا به چندی از آن‌ها که مثل آفتاب روشن و واضح است، اشاره می‌کنم.

۱. ضرب، شتم مهاجرین و دست‌گیری‌‌های نابجا از محل کار، خانه، بازار و برخورد مغول‌آمیز و لت‌وکوب دور از انسانیت، توسط عساکر ایرانی در شهرها و مناطق مختلف ایران و بردن آن‌ها به زندان‌ و بازداشت‌گاه، باوجود داشتن مدرک قانونی و آزاد‌ کردن آن‌هل با اخذ تعهد از شکایت نکردن از ظلم مامور یا آمر پاسگاه/حوزه امنیتی!

۲. قید پاسپورت و تحدید به ردمرز و پاره کردن آن در صورت ندادن رشوت؛ حتی در بین ماموران معروف است: هر ماموری که پول نداشته باشد، به بازار می‌رود تا مهاجری به گیر بیاورد و پاسپورت/ مدرک او را قید کند تا مقداری پول از او به دست بیاورد و به خود دست‌خرچی کند و در صورت ندادن، تهدید به انواع اذیت‌ها و غریب‌آزاری‌ها و اقدام به ردمرز و دیپورت پاسپورت و… با تأسف برخی مأموران از این طریق امرار معاش می‌کنند.

۳. غصب اموال، مثل تلفن، پول نقد یا گرفتن پول از اکونت/کارت بانکی مهاجر و انتقال به اکونت خود پیش از رسیدن به پاسگاه/حوزه امنیتی یا اردوگاه: مهاجرین از این نمونه‌ خاطرات بسیار دارند و به کسی هم نمی‌توانند شکایت کنند، چون اگر شکایت کنند، گاهی دادگاه به «درگیری با پلیس و قانون شکنی و…» متهم می‌کند و پرونده شاکی را به اتهام‌های مختلف، نزدیک به اعدام می‌رساند و برخی از نهاجرین را در این اواخر با این نوع اتهام‌ها اعدام کرد!

۴. فحش و دشنام و تحقیر نسبت به مهاجرین و لت‌و‌کوب و دست‌گیری‌ آن‌ها و گاهی شکنجه آن‌ها در اردوگاه به دلیل اخذ اعتراف اجباری از وابستگی به جریان‌های مختلف و به منافع سیاسی دولت ایران؛ این نوع جنایت‌ها چنان عادی شده است انگار یکی از سنت‌ها یا یکی از ماده‌های قانون اساسی آن‌ها باشد و شکایات مهاجرین ما در این بابت بسیار زیاد است و تنها رسیدگی به آن، یک نهاد دادرسی مستقل نیاز است!

۵. تشویق و ترغیب و گرایش دادن به احزاب سیاسی در ایران یا به جریان‌های مخالف نظام ا‌.ا.ا. در افغانستان. مانند گروه فاطمیون که متشکل از شیعه‌های افغانستان در ایران است، در ارگان‌های مختلف ایران ماموریت دارند و با لباس محلی بین اقوام و مردم جاسوسی می‌کنند و گروه مقاومت که در مشهد دفتر دارد و روز شب برای ایجاد انحراف در اذهان جوانان و ایجاد نا امنی در کشور تلاش می‌کند.

۶. گسترش انگیزهای‌ها و ایده‌های گمراهی و عوامل اختلاف در اذهان جونان تحصیل کرده در نهادهای مختلف.
مانند تشویق به مذهب تشیع در مکتب‌های آموزش کودکان مهاجر و سطحی‌نگری به اعتقادات اصولی اهل سنت در دانشگاه‌ها به ویژه در دانشگاه جامعة المصطفی و ترجیح دادن خرافات تشیع بر اصول اعتقادی اهل سنت در مباحث علمی با کلمات آمیخته به فلسفه و سفسطه و گسیل آن‌ها به افغانستان برای گسترش این ایده‌ها!

۷. تیراندازی و قتل مهاجرین و به دریا اندازی‌ آن‌ها در مرزها و… که تمام دنیا از آن اطلاع دارد، به دولت ایران عادی شده و برای‌شان این نوع جنایات هیچ تازگی ندارد و در پی‌گیری این‌ قاضایا دادگاه‌های‌شان پشت کردند و این نوع ظلم‌ها را نادیده و ساده می‌پندارند.

۸. در این چند روز پیش یک نوجوان مهاجر را مأمور ایرانی زیرپای خود گرفته و با حرکت مغول آمیز خود گردن او را می‌شکند و به فریاد او هیچ توجه نمی‌کند و این جنایت به سبب فیلم‌برداری مخفی از صحنه، به رسانه‌ها نشر می‌شود و برخی‌ها از این جنایت‌ها تازه آگاه شدند، در حالی که مأموران ایرانی این را شغل و وظیفه خود می‌دانند و دولت ایران در همچون قضایا سکوت مطلق اختیار کرده و حتی یک‌بار هم نشده که این جنایات خود را محکوم کند و یا معذرت بخواهد!

۹. یک داستان بین مأموران ایرانی معروف است: می‌گویند: «ماموری در خانه مریض داشت و برای معالجه آن پول نداشت؛ به خانمش گفت: تا نیم ساعت منتظر باش من پول می‌آورم و در بازار به یک مهاجری که دارای مدرک قانونی است روبه‌رو می‌شود و با تحدید از آن پول می‌گیرد و پس از آن بیمارش را به بیمارستان می‌برد و بیمار اتفاقا در آن شرایط وفات می‌کند و خانم مأموران جنایت او را به بدفالی می‌گیرد و او را می‌فرستد تا از مهاجر معذرت بخواهد و او معذرت می‌خواهد».

بین ماموران معروف است که «از مهاجرین پول بگیرید، اما با رضایت؛ رضایت او هم جز با تهدید حاصل نمی‌شود» پس از نظر آن‌ها تهدید هم اشکال ندارد!

۱۰. از مسئولین امارت اسلامی در ایران می‌خواهیم به مشکلات مهاجرین در ایران رسیدگی کنند و دروازه سفارت خانه‌ها را به رخ‌شان باز بگذارند تا در بابت شکایت و نیازهای‌شان، بتوانند بدون کدام ممانعت به گوش مسئولین امارت اسلامی برسانند و از جنایات دولت ایرانی پرده بر دارند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version