نویسنده: مبارز هروی

چندی پیش، رسانه نیویورک تایمز گفتگویی با خلیفه سراج‌الدین حقانی، وزیر داخله امارت اسلامی، ترتیب داده بود.

جدا از محتوای این گفتگو و واکنش‌های مثبت و منفی برخی چهره‌ها، علی میثم نظری، مسئول روابط خارجی جبهه بغاوت، در این باره ادعاهای نابجا و مضحکی را مطرح کرده است.

نظری در یادداشتی، عدم دخالت آمریکا در امور داخلی افغانستان را «شرم‌آور» دانسته و تعامل مثبت با امارت اسلامی را محکوم به شکست تلقی کرده است.

این در حالی است که نه‌تنها آمریکا، بلکه تمام کشورهایی که در زمان جمهوریت به نوعی در امور افغانستان دخالت نظامی یا سیاسی داشتند، اکنون دریافته‌اند که راهی جز تعامل مثبت با قدرت حاکم وجود ندارد و افغانستان از «حیاط خلوت» کشورهای دیگر به سرزمینی مستقل تبدیل شده است.

این حقیقت را تمام جهان پذیرفته‌اند، اما بغاوت‌گران نمی‌خواهند با آن روبرو شوند.

نظری در بخش دیگری از یادداشت خود، افغانستان را مرکز «تروریسم بین‌المللی» خوانده و مدعی شد که آپارتاید جنسیتی و قومی تحت حاکمیت یک گروه «ظالم» در این کشور جریان دارد.

در پاسخ به ادعای تروریسم باید گفت که این ادعا نشان‌دهنده جهل کامل این افراد است.

چگونه ممکن است قدرت‌های بزرگ جهان مانند آمریکا و روسیه با داشتن پیشرفته‌ترین تجهیزات اطلاعاتی و هوایی از این موضوع مطلع نشده باشند، اما جبهه بغاوت، که نه حضور فیزیکی و نه اطلاعاتی در افغانستان دارد، چنین ادعایی کند؟

در مورد آپارتاید جنسیتی، شاید نظریه آنها منعکس‌کننده دیدگاه بغاوتیان باشد که میان افکار آنان و غرب تفاوت چندانی نیست؛ آنها نیز همچون حامیان غربی‌شان هیچ‌گونه ارزشی برای کرامت و عزت زن قائل نیستند و زن را تنها وسیله‌ای برای ارضای خواهشات نفسانی خود می‌پندارند.

در حالی که نظام اسلامی، طبق دستورهای گرانبهای شریعت، تمامی حقوق زن را به‌درستی ادا می‌کند.

اما این‌که امارت اسلامی را به آپارتاید قومی و ظلم متهم می‌کنند، باید برای این ادعا دلیل و مدرک معتبری ارائه کنند؛ امری که از این گروه بعید است.

آنها سه سال است که مدعی اجرای صدها عملیات در افغانستان هستند، اما تاکنون هیچ دلیلی برای اثبات این ادعا ارائه نکرده‌اند.

در خصوص علی میثم نظری، که اکنون نقش سخنگوی این جبهه را بازی می‌کند، باید گفت که بیشتر عمر خود را در خارج از افغانستان و در آمریکا گذرانده است و از واقعیت‌های این ملت رنج‌دیده هیچ‌گونه آگاهی ندارد.

او نمونه‌ای از مدعیان پوشالی این جبهه است؛ افرادی که هیچ‌گاه در رنج‌ها و مشکلات ملت افغانستان شریک نبوده و حتی در مواردی خود مسبب فلاکت و بدبختی این ملت بوده‌اند.

حال، سوال اینجاست که این افراد و شخصیت‌های بی‌خبر از واقعیت زندگی افغان‌ها چگونه می‌توانند مشکلات واقعی این ملت را درک کنند و در جهت رفع آن‌ها گامی مؤثر بردارند؟

آیا غیر از این است که فعالیت تمام این احزاب و جنبش‌ها صرفاً برای تامین منافع شخصی خودشان است و حال و روز ملت که پس از سال‌ها جنگ و ناامنی اکنون به آرامشی نسبی رسیده‌اند، برایشان اهمیتی ندارد؟ این حقیقتی است که برای هر صاحب عقل و خردی آشکار است.

توجه: نوشته‌ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version