نویسنده: زین الدین فطرت

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

در سه سال گذشته، بغاوت‌گران تلاش‌های زیادی برای جلب توجه و نشان دادن خود به عنوان یک نیروی قوی و متحد انجام دادند.

آن‌ها برای رسیدن به اهداف خود، به کشورهای مختلف غربی سفر کردند، با دشمنان دیرینه اسلام دیدارهایی داشتند و جلسات متعددی را با رسانه‌ها و گروه‌های لابی‌گری برگزار کردند.

با وجود این همه تلاش و صرف هزینه‌های سنگین، نه تنها موفق به ایجاد تغییر یا جلب حمایت مردم نشدند، بلکه هر روز بیشتر از پیش از واقعیت‌های جامعه افغانستان فاصله گرفتند.

در این روند، بسیاری از مخالفان دین و ارزش‌های خود را نیز فدای اهداف دنیایی و سیاسی کردند؛ برخی از آنان با استفاده از هر ابزاری، از جمله حملات لفظی به مقدسات اسلامی، سعی کردند توجه جامعه بین‌المللی را جلب کنند.

این در حالی است که جامعه افغانستان، که تجربه‌های تلخی از سال‌ها جنگ و ناآرامی را پشت سر گذاشته، دیگر آن ملت ساده‌ای نیست که فریب شعارها و وعده‌های پوچ را بخورد.

مردم افغانستان امروز با چشمانی باز و هوشمندانه به این بازی‌ها نگاه می‌کنند و به راحتی تشخیص می‌دهند که چه کسی به فکر منافع ملی است و چه کسی تنها به دنبال قدرت و شهرت است.

یکی از دلایل شکست بغاوت‌گران، عدم وجود یک رهبری واحد و قوی است که بتواند تمامی گروه‌های مختلف را هماهنگ کند.

احمد ضیاء مسعود، برادر احمدشاه مسعود و یکی از چهره‌های شناخته‌شده در میان مخالفان، اخیراً در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه فرانسوی «لو گپوان» اعتراف کرد: «هیچ رهبری واحد و قدرتمندی برای هماهنگی مقاومت وجود ندارد.» این اعتراف به خوبی نشان‌دهنده سردرگمی و ناامیدی در میان بغاوت‌گران است.

مردمی که این عدم هماهنگی و اختلافات داخلی را می‌بینند، چگونه می‌توانند به این افراد اعتماد کنند و از آنها پیروی کنند؟

در مقابل، حکومت جدید افغانستان با هوشمندی و اقتدار، مسیر روشنی را پیش گرفته است؛ دولت توانسته است در این مدت کوتاه، با اقداماتی چون بهبود امنیت، ارائه خدمات عمومی، و تقویت زیرساخت‌ها، امید را در دل مردم زنده کند.

بسیاری از خانواده‌ها که در دوران حکومت جمهوری روزهای سختی را تجربه می‌کردند، حالا با امید به آینده‌ای بهتر، در حال برنامه‌ریزی برای زندگی خود هستند.

این در حالی است که در دوران جمهوری، هر روز خبرهای بدتر و ناامیدکننده‌تری از فساد، ناامنی و ناکارآمدی به گوش می‌رسید.

حال، پرسشی که باید از خود بپرسیم این است: آیا مردم افغانستان حاضرند روزهای نسبتاً پایدار و امیدوارکننده کنونی را با دوران پرتنش و ناپایدار گذشته عوض کنند؟ پاسخ به این پرسش واضح است.

مردم افغانستان دیگر حاضر نیستند نقد را به نسیه بفروشند و تجربه‌های تلخ گذشته را تکرار کنند.

بسیاری از بغاوت‌گران به وضوح درک کرده‌اند که کارشان بیش از یک «آب در هاون کوبیدن» نیست؛ تلاش‌هایی بی‌نتیجه که فقط انرژی و منابع را هدر می‌دهد؛ حتی کسانی که تا دیروز همفکر و هم‌صدا با این افراد بودند، اکنون به نتیجه رسیده‌اند که نمی‌توان به کسانی که پایگاه و اعتباری در میان مردم ندارند، تکیه کرد.

این افراد باید واقعیت را بپذیرند و از دو راه یکی را انتخاب کنند: یا به وطن بازگردند و همچون سایر هموطنانشان در سایه حکومت جدید به سازندگی و بازسازی کشور کمک کنند، یا در همان مسیر اشتباه خود باقی بمانند و به نوکری و وابستگی به دشمنان ادامه دهند؛ اما آن‌ها باید بدانند که مسیر دوم فقط منجر به زندگی‌ای پر از خسران و ندامت خواهد شد.

در نهایت، آینده افغانستان در دستان ملت است؛ ملتی که یاد گرفته از گذشته درس بگیرد، فریب ظاهر و حرف‌های زیبا را نخورد و برای ساختن آینده‌ای روشن به دنبال راهکارهای عملی و پایدار باشد.

حکومت کنونی، با همه کاستی‌ها و چالش‌هایی که دارد، نشان داده که می‌تواند امید و آرامش را به جامعه بازگرداند؛ چیزی که سال‌ها از دست رفته بود و اکنون به سختی در حال بازیابی است.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version