هرقدر استخبارات و اردوی پاکستان به طور عمیق سنجیده شود، روشن می‌گردد که به جای روبه‌رو شدن با واقعیت‌ها، راه فرار را در پیش گرفته‌اند. در هر رویداد، بی درنگ پای دخالت بیگانه را وسط می‌کشند تا از مسؤولیت شانه خالی کنند و کمبودها، اشتباهات و بی نظمیهای اداری را پنهان سازند که در اطلاعات، مدیریت، تصمیم‌گیری و اجرای عملیات‌شان دیده می‌شود.

استخبارات پاکستان در چینلهای تبلیغاتی منسوب به خودشان، خود را نهادی شکست‌ناپذیر، توانمند و مجهز به هرگونه ظرفیت معرفی می‌کند؛ اما زمانی که عملکرد آن در میدان بررسی گردد، به‌ جای مهارت، ناتوانی، به‌ جای دقت، اشتباه و به‌ جای شفافیت پنهان‌کاری و جعل دیده میشود.

واکنش نخستین آنان در برابر رویدادهای امنیتی همیشه یکسان میباشد: بهانه‌سازی، افزودن بهانه بر بهانه، و تحریف حقیقت. بعد از هر ناکامی، به جای حساب‌گیری از نظام داخلی، نام کشورهای دیگر را تکرار می‌کنند؛ تکراری که صرف برای قناعت ملت و افکار عمومی نیست، بلکه بیشتر برای پنهان ساختن خطاهای بزرگ کسانی است که باید پاسخگو می‌بودند.

نهادی که خود را هم‌ردیف استخبارات بزرگ جهان می‌پندارد و دعوای ظرفیت بزرگ دارد، نباید چنین ضعف آشکاری داشته باشد. اگر اطلاعات آنان منظم و دقیق می‌بود، چرا پس از هر حمله دچار سردرگمی و آشفتهگی می‌شوند؟ چرا گزارش‌های ابتدایی‌شان یکدیگر را رد می‌کند؟ و چرا تلاش برای مسخ و گمراه‌سازی ذهن مردم به این اندازه دوام دارد؟

به طور مثال، پس از رویداد اسلام‌آباد، رسانه‌های وابستهی که آله پروپاگند استخبارات پاکستان هستند، ادعا کردند که مهاجم از باشندگان باجور بوده است، ولی کمی بعد جهت تبلیغاتی قضیه را به افغانستان ارتباط دادند و روایت کاذب تازه ساختند؛ روایتی که غیرمسلکی بودن و تکیه بر دروغ را به‌ خوبی برملا کرد. در حملۀ اخیر پشاور نیز، بی‌آن‌که کوچک‌ترین اطلاعات مشخص داشته باشند، مهاجمان را افغان معرفی کردند، در حالی که هویت و نام هیچ‌کسی را نمیدانند و معلومات دیگر را نیز منتشر نمیکنند.

دشوارترین چیز این است که آنان چنان به نشر معلومات نادرست عادت شدهاند که فراموش می‌کنند دیروز چه گفته‌اند و امروز چه می‌گویند. عرضهٔ بیانیههای احساسی، ناتمام و دور از حقیقت به ملت، به برایشان عادی شده. همین کار باعث شده نه‌ تنها اعتماد مردم از میان برود، بلکه جهان هم امروز با شک و تردید به ادعاهایشان نگاه کند. چون نهادی که توان اصلاح اطلاعات ابتدایی خود را نداشته باشد، چگونه می‌تواند تحولات امنیتی منطقه را درست تشخیص و تعقیب کند؟

ریشهٔ عمیق‌تر مشکلات در پلانهای عملیاتی اردوی پاکستان نهفته است. آنان هیچ دستاورد قابل ارائه‌ای ندارند که به جهان ادعاهای‌شان را ثابت کند. همهٔ آن‌چه دعوه کردند، پس از عملیات‌ها دروغ ثابت شده است. به طور دایمی افراد بی‌گناه و غیرنظامیان را هدف قرار داده. نظام غلط هدف‌گیری، ارزیابی نادرست اطلاعات، برنامه‌ریزی مغشوش و ضعف تخنیکی آنان پیامدهایی را ایجاد کرده که بار اصلی آن را مردم بر دوش می‌کشند. با وجود آن‌که ادعای تکنالوژی پیشرفته دارند، بعد از هر عملیاتی آشکار میشود که این توانایی تنها روی کاغذ زیباست، در میدان عمل هیچ چیزی نیست.

نبودِ پاسخ‌گویی در این نهادهای پاکستان، خود نشانهٔ آشکار دیگری از ناتوانی و ناکامی است. اردو و استخبارات خود را بالاتر از قانون می‌پندارند؛ هر انتقاد را نادرست می‌شمارند و مدعی‌اند که تنها آنان حق تعریف حقیقت را دارند. در جایی که ادارات مبرا از پاسخگویی باشد، اصلاحات هم به وجود نمی‌آید.

اگر وضعیت اردوی پاکستان و نهادهای استخباراتی آن با دیدی واقع‌بینانه و غیر احساساتی سنجیده شود، روشن می‌گردد که مشکل اصلی به اندازه حملاتی خطرناک نیست که بهانه می‌سازند، بلکه در کمبودهای اداری، عملی، فکری و اخلاقی آنان است؛ کمبودهایی که به جای اصلاح، سال‌ها زیر سایۀ پنهان‌کاری نگه داشته شده است. نظامی که از اعتراف به خطاهای خود شرم نکند، نه پیشرفت می‌کند، نه اعتماد مردم را به دست می‌آورد و نه در ثبات منطقه سهم می‌گیرد. تا زمانی که فرهنگ پذیرش مسؤولیت به‌ وجود نیاید، مشکلات اردوی پاکستان و استخبارات آن همچنان زیر سایۀ بهانهها پنهان خواهد ماند، اما حقیقت هر بار خود را آشکار می‌کند.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version