تحلیل

حملات اخیر ارتش پاکستان در وزیرستان شمالی و جنوبی که طبق گزارش‌های محلی منجر به شهادت ده‌ها غیرنظامی شده است، نشان‌دهنده‌ی به‌وجود آمدن یک وضعیت پیچیده است. با توجه به هدف قرار دادن غیرنظامیان در مناطق قبایلی، این حملات می‌تواند به ابزاری قوی برای جذب نیرو برای گروه‌های مسلح تبدیل شده و سطح ناامنی را بیشتر کند.

این حملات نشان‌دهنده‌ی تسلط ارتش پاکستان بر سیاستمداران است، زیرا به نظر می‌رسد این‌گونه عملیات نظامی خونین بدون مشورت با مقامات سیاسی دولت و تعدادی از چهره‌های برجسته انجام می‌شود و کاهش اعتماد عمومی در مناطق قبایلی که از قبل شکایت‌هایی علیه ارتش دارند، را عمیق‌تر می‌کند.

این حملات این پیام را به مردم مناطق قبایلی می‌رساند که دولت به امنیت آن‌ها متعهد نیست، بلکه جنگ علیه آن‌ها ادامه دارد که می‌تواند به زندگی اقتصادی، آموزشی و اجتماعی مردم آسیب برساند.

به باور تحلیلگران؛ این‌گونه عملیات علیه غیرنظامیان به اعتماد مردم آسیب جدی وارد می‌کند که نتیجه‌ی آن افزایش فاصله بین مقامات پاکستانی و مردم قبایلی است؛ به باور آن‌ها، وضعیت سیاسی کنونی پاکستان از قبل متشنج‌تر است.

اگر ناامنی در مناطق قبیله‌ای افزایش یابد، این امر چالش بزرگ دیگری را برای حکومت ایجاد خواهد کرد؛ اگر بازهم مقامات پاکستانی واقعاً باور دارند که حملات آن‌ها فقط علیه افراد مسلح انجام شده است، باید تحقیقات خود را برای مردم، کشورهای همسایه و جامعه‌ی بین‌المللی روشن کنند.

از همین رو، این ادعا باید به‌طور جدی بررسی شود تا معلوم شود حقیقت کجاست و چیست؟ اما اگر با وجود این، غیرنظامیان آسیب دیده باشند، مقامات پاکستانی باید پاسخگو باشند.

این حملات ارتش پاکستان نه تنها برای دستاوردهای امنیتی کوتاه‌مدت مفید نیست، بلکه پیامدهای ناگواری درازمدت نیز دارد. این‌گونه اقدامات مواد تبلیغاتی را برای گروه‌های مسلح و مخالفان فراهم می‌کند، بی‌اعتمادی بین مردم و دولت را افزایش می‌دهد و بر ثبات داخلی و منطقه‌ای پاکستان تأثیر منفی می‌گذارد.

شماری از تحلیلگران این‌گونه حملات ارتش پاکستان را ناشی از ناکامی استراتژی امنیتی آن‌ها می‌دانند و به گفته‌ی آن‌ها، این‌گونه حملات ضعف استخباراتی رژیم پاکستان را ثابت می‌کند.

به باور تحلیلگران مذکور، عملیات نظامی مداوم ارتش پاکستان نشان می‌دهد که دولت راهکارهای غیرنظامی برای حل منازعات ندارد و در جلب حمایت مردمی ناکام مانده است.

از حملات یادشده‌ی ارتش پاکستان برمی‌آید که حکومت مدنی و احزاب سیاسی تحت سلطه‌ی ارتش قرار دارند، که در نتیجه‌ی آن، اشخاص و مقامات سیاسی و مدنی نمی‌توانند در مورد سیاست‌های امنیتی آزادانه تصمیم بگیرند. همچنان اگر مردم مناطق قبایلی خود را خارج از چوکات دولت احساس کنند، این یک ناکامی سیاسی بزرگ برای حکومت است؛ ادامه‌ی خشونت به جای راه حل سیاسی نشان می‌دهد که حکومت حاضر به شنیدن خواسته‌های مردم نیست.

ارتش پاکستان در گذشته نیز هرازگاهی در جریان عملیات در مناطق قبیله‌ای غیرنظامیان را هدف قرار داده است که از جمله می‌توان به منطقه‌ی کالوشه در وزیرستان جنوبی در سال ۲۰۰۴م اشاره کرد؛ که برای اولین بار توسط ارتش پاکستان مورد عملیات نظامی گسترده قرار گرفت و در نتیجه‌ی آن، صدها تن از باشندگان قبایلی شهید و از مناطق خود آواره شدند.

همچنین در سال ۲۰۰۹م، ارتش پاکستان عملیات گسترده‌ای را علیه تحریک طالبان پاکستان اعلام کرد که منجر به آواره شدن هزاران غیرنظامی شد، اما هیچ نتیجه‌ای در پی نداشت.

در سال ۲۰۱۴م نیز ارتش عملیاتی را در مناطق میرعلی و میرانشاه در وزیرستان شمالی آغاز کرد که به گفته‌ی آن‌ها گسترده‌ترین عملیات برای سرکوب گروه‌های مسلح محسوب می‌شد. در نتیجه‌ی این عملیات، بیش از ۱.۵ میلیون نفر از قبایل مجبور به ترک خانه‌های خود شدند.

در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۲۳م نیز ارتش بارها اعلام کرد که در مناطق قبایلی عملیات انجام می‌دهد که در نتیجه‌ی آن، خسارات مالی و جانی زیادی به غیرنظامیان وارد شد.

اگر ارتش پاکستان به چنین عملیاتی در مناطقی مانند وزیرستان جنوبی و شمالی ادامه دهد، این امر نه تنها مشکلات امنیتی ایجاد می‌کند، بلکه در کنار بحران‌های سیاسی و اقتصادی، مردم مناطق قبایلی را مجبور خواهد کرد تا قطع هرگونه رابطه و ارتباط با رژیم پاکستان را اعلام کنند. این‌گونه اقدامات به جای ایجاد امنیت، ممکن است اختلافات منطقه‌ای بیشتری را دامن بزند.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version