از زمانی‌که مخالفان کشور را ترک کردند و در واقع از سوی ملت طرد شدند و دیگر امیدی به ماندن در داخل نداشتند، در بیرون کشور و در آغوش بیگانه‌ها دم از وطن‌دوستی می‌زنند. اکنون که اوضاع را برای خود در بیرون مناسب‌تر دیده‌اند و دشمنان را همسو با خود یافته‌اند، پیوسته جلسه می‌گیرند و هر کدام در گوشه‌ای برای خود گروه و حزب می‌سازند و درباره آبادی و مدیریت کشور بحث و گفت‌وگو می‌کنند.

در حالی‌که همین مخالفان و هم‌فکران‌شان در زمانی‌که بر اریکهٔ قدرت بودند و می‌توانستند تصمیم‌های مؤثر بگیرند، نتوانستند دردهای چندین سالهٔ مردم را درمان کنند و کشور را به‌سوی آبادی ببرند. حالا نمی‌دانیم این همه شور و احساس خدمت از کجا در وجودشان پیدا شده که پی‌هم مانور سیاسی می‌دهند و آرمان‌گرایانه نظریه‌پردازی می‌کنند!

گاهی نیز به‌ظاهر جمع می‌شوند و چنان می‌پندارند که به‌زودی کنترول اوضاع را به‌دست می‌گیرند، بنابرین باید زودتر افراد گرد هم آورند و آمادهٔ مدیریت اوضاعی باشند که به‌زعم خودشان مغشوش و نیازمند اصلاحات است. از همین‌رو، در پی جمع‌کردن آرا و تقسیم وظایف‌اند. اما افسوس که هنوز یاد نگرفته‌اند چگونه با همدیگر همدل و یک‌صدا باشند.

شاید تعجب‌برانگیز باشد، اما واقعیت این است: «جبههٔ مقاومت و حزب جمعیت اسلامی اعلام کردند که به‌دلیل اختلاف بر سر ساختار، پالیسی‌ها و شیوهٔ مدیریتی، همکاری خود با مجمع نجات افغانستان را پایان داده‌اند.»

آنچه این به‌اصطلاح نجات‌دهندگان را از توافق بازمی‌دارد، نه مشکل در ساختار است و نه مشکل در اصول و قوانین. مشکل در نوع فکر و طرز دیدگاه آن‌هاست که در پس شعارهای پر زرق‌وبرقِ وطن‌دوستی، در حقیقت دنبال منافع شخصی و گروهی خودشان‌اند. تا زمانی‌که در پشت پرده به توافق نرسند، هیچ‌گاه نمی‌توانند در پیشگاه مردم بر آجندای واحدی تفاهم کنند.

یکی از دلایل اصلی این جدایی‌ها، نداشتن یک راهکار واضح و مدوّن است. در نبود یک چارچوب مشخص، بازهم درباره ساختار و شیوهٔ کار و مدیریت با هم دعوا دارند و بذر اختلاف را در دل چیزی که باید وحدت باشد، می‌کارند.

با توجه به طرز تعامل جانبدارانه و منفعت‌طلبانهٔ این گروه‌ها با یک‌دیگر، از همین حالا می‌توان آیندهٔ بی‌نتیجهٔ فعالیت‌های‌شان را پیش‌بینی کرد. از چنین جمعی برای کسی خیری نمی‌رسد.

دلیل دیگر شکست و بی‌ثمر بودن نشست‌ها، حضور چهره‌های کهنه و آزموده‌شده‌ای است که گذشتهٔ سیاه‌شان برای مردم مثل آفتاب روشن است. همین افراد با همان سخنان تکراری و بی‌محتوا آمده‌اند تا دوباره کنترول اوضاع را به‌دست گیرند. نبود چهره‌های نو، یکی از دلایل ناکامی این نشست‌هاست؛ زیرا مردم با دیدن این افراد تکراری، پیش از شنیدن حرف‌شان، نتیجه را می‌دانند و به آن‌ها امید نمی‌بندند.

این افراد گمان می‌برند که مردم هوشیار افغانستان از رفتارهای پنهانی‌شان بی‌خبرند و صرفاً به همان حرف‌های ساختگی رسانه‌ای دل می‌بندند، در حالی‌که چنین نیست. پس از تحولات اخیر و تغییر نظام، نگاه مردم به این افراد ۱۸۰ درجه تغییر کرده است.

اکنون مردم در فضای امن و آرام زندگی می‌کنند و تنها گذشت زمان لازم است تا افغانستان به قلعهٔ امید و آرزو مبدل شود و در آینده نه‌چندان دور در ردیف کشورهای برتر برای زندگی و گردشگری قرار گیرد.

در گذشته که مخالفان با وجود کمک‌های مالی و بشری جهانی موفق به بازسازی کشور نشدند، حالا با همان طرز فکر بازگشته‌اند، بدون اینکه یاد گرفته باشند چگونه خواسته‌های شخصی را کنار بگذارند و واقعاً برای وطن تلاش کنند.

پس، امیدی به این افراد نیست. باید آن‌ها را به حال خود گذاشت تا سرگرم مصاحبه‌های بی‌نتیجه و بی‌حاصل باشند. از این طرف، ملت و حکومت باید با تلاش شبانه‌روزی در راستای تحقق اهداف ملی و توسعهٔ کشور قدم بردارند.

شکی نیست که ملت از هر حکومتی که امنیت و آرامش را تأمین کند و بر ارزش‌های اسلامی پابند باشد، پشتیبانی می‌کند و نخواهد گذاشت کشوری با چنین تاریخ اسلامی، بازیچهٔ دست دشمنان داخلی و خارجی گردد.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version