با گذشت نزدیک به چهار سال از عمر حکومت سرپرست و اعلام موجودیت جبهه مقاومت در بیرون از مرزهای این سرزمین، حالا صداهای زیادی از درون این جبهه بلند شده و سخن از بیکفایتی احمد مسعود، رهبر خودخوانده این جبهه بدنام، به گوش میرسد.
ریشه تمامی این نارضایتیهای درونجبههای را میتوان ناکامی مطلق احمد مسعود در امر مبارزه با حکومت سرپرست دانست؛ بهگونهای که وی نه تنها نتوانست در داخل افغانستان جای پایی برای این جبهه باز کند، بلکه حتی موفق به جلب حمایت کشورهای بیرونی نیز نگردید.
در جریان سفر اخیر احمد مسعود به ایران و دیدار وی با مقامات سپاه پاسداران و نهادهای استخباراتی آن کشور، موج بزرگی از نارضایتیها در میان هواداران این جبهه بهوجود آمده است؛ اعتراضاتی که در این یادداشت به دو مورد آن، که قبلاً از سوی اداره «صدای هندوکش» به نشر رسیده، خواهیم پرداخت.
ادریس ستانکزی یکی از این دو تن است؛ فردی که در زمان حکومت جمهوریت سقوطکرده، به حیث مشاور وزارت امور داخله ایفای وظیفه مینمود. وی در واکنش به سفر اخیر احمد مسعود به ایران گفته است که احمد مسعود یک جاسوس است و پس از آنکه آمریکاییها دست رد به سینهاش زدند، حالا در تلاش است تا با سپاه پاسداران و سازمان استخبارات ایران دیدار نماید، از آنان پول و دفاتر کاری بهدست آورد و در عوض، در راستای منافع ایران در افغانستان خدمت کند.
به گفته ستانکزی، احمد مسعود پس از آنکه حمایت کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده آمریکا را از دست داد، دوباره به طرف باداران قدیمی پدرش ــ احمدشاه مسعود ــ بهخصوص نهادهای استخباراتی ایران و پاکستان رجوع کرده و حالا سعی دارد حمایت آنها را بهدست آورد و غلامی آنها را بپذیرد.
وی در ادامه سخنانش به ماهیت واقعی جنگسالاران اشاره کرده و افزوده است که احمد مسعود نیز مانند دیگر جنگسالاران، از جمله پدرش، در تلاش است تا بار دیگر با سوءاستفاده از نام قوم و تبار، هزاران جوان تاجیک را قربانی منافع خود و دیگران سازد، اما تمامی امتیازات را برای خانوادهاش حفظ نماید.
یکی دیگر از هواداران جبهه مقاومت که سخنانش در قالب چهار بخش از آدرس اداره «صدای هندوکش» به نشر رسیده، با لحنی تند میگوید: «احمد مسعود فاسد است و اطرافش را هم افراد فاسد احاطه کردهاند؛ او نه رهبر است و نه چیزی از رهبری سر درمیآورد، مثل یک کودک است و از سیاست چیزی نمیفهمد. آیندهای ندارد؛ بهتر است فعلاً برود درس بخواند.»
او احمد مسعود را متهم به بیتوجهی نسبت به خانوادههایی کرده که فرزندانشان فریب این جبهه را خورده و در مسیر هوا و هوس مسعود جانهای خود را از دست دادهاند و افزوده است: «مردم را تباه کردی، بهویژه مردم پنجشیر را، خداوند تو را تباه کند!»
این هوادار خشمگین جبهه مقاومت، که حالا به حقیقت حال رهبران خودخواندهاش پی برده، با اشاره به بیکفایتی مسعود و ناتوانی او در مبارزه مؤثر علیه حکومت سرپرست میگوید: «در این چهار سال گذشته، برای مردم چی کار کردهاید؟ کدام درد آنها را درمان کردهاید و کدام گل را آب دادهاید؟ آیا در این شرایط دشوار اصلاً نگاهی به وضعیت وخیم پناهجویان انداختهاید؟»
واقعاً اگر جبهات مخالف حکومت سرپرست مدعی حمایت از این مردم رنجکشیدهاند، چرا در برابر وضعیت ناگوار پناهجویان و اخراج اجباریشان از کشورهای چون ایران و پاکستان، خاموشی اختیار کردهاند؟ مگر غیر از این است که اگر از رفتارهای ایران و پاکستان انتقاد کنند، آخرین باداران و منابع حمایتیشان را از دست خواهند داد و منافع شخصیشان به خطر خواهد افتاد؟
او میافزاید که جبهه مقاومت و رهبرانش هیچگونه دستاوردی نداشتهاند و حتی هیچ حکومتی حاضر نیست با آنها داخل گفتگو شود یا به سخنانشان گوش بسپارد. به گفته وی، رهبران جبهه در بیرون از کشور با خانوادههایشان زندهگی آرام و مرفهی دارند، اما فرزندان مردم را به جنگ و خشونت دعوت میکنند.
در پایان نیز به یک حقیقت تلخ اعتراف میکند و میگوید: «به خدا قسم حکومت طالبان از آن حکومتی که تو میخواهی بسازی، صد برابر بهتر است؛ در آنجا خبری از شراب، زورگویی یا ظلم نیست. بله، مشکلات وجود دارد، در هر حکومتی مشکل هست، حتی در آمریکا، پاکستان و ترکیه.»
در پایان میتوان گفت آنچه امروز از درون ساختار جبهه مقاومت به بیرون درز کرده، بیش از هر چیز نشاندهنده فروپاشی تدریجی یک پروژه سیاسی ناکام و بیریشه است؛ جریانی که شعار حمایت از مردم را سر داده اما در عمل خود به نماد فساد، خودخواهی و معاملهگری مبدل گردیده است.
فریاد اعتراض یاران دیروز، بیانگر این حقیقت است که این جبهه نه تنها باری از دوش مردم برنداشته، بلکه نمک بر زخمشان پاشیده است؛ مردمی که سالها قربانی جاهطلبی رهبرانی شدهاند که جز منافع شخصیشان چیزی در سر نداشتهاند.
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.