ارغوان وطنیار
یک سگ پیر در استبلیشمنت پاکستان وجود دارد که نام او جان و خود را به قوم اچکزی منسوب می‌کند، ما نسبت اچکزی را کنار می‌گذاریم و فقط به اسم “جان” او را مخاطب قرار می‌دهیم. این اسمی‌‌ست که اکثر غربی‌ها و‌ اروپایی‌ها برای سگ‌های خود از آن استفاده می‌کنند.
جان امروز تصاویر قهرمانان افغان را در صفحه ایکس خود به عنوان توهین منتشر کرده و نوشته است که فوج پاکستان ۴۵ طالب را به جهنم فرستاده است و فوج ما به سازش و معامله بر سر وطن آماده نیست.
هاهاها سر جای خود بشینید! زیاد احساساتی نشوید. اگر کسی در کنار جان نشسته است و این نوشته‌ام را می‌خواند به او می‌گویم این …(سگ) را ببندید و دهانش را با دست خود نگهدارید.
در اینجا مکث می‌کنم و بر محور بحث از دو زاویه می‌چرخم؛ نخست اینکه جان می‌گوید فوج ما آماده سازش و معامله بر سر وطن نیست‌. هاهاهاها
کدام فوج دنیا در یک روز حدود ۹۰۰۰۰ نفر تسلیم شده‌اند؟ تسلیمی را نیز باید به یاد داشته باشید؛ چنین تسلیمی در تاریخ جهان تکرار نخواهد شد، وقتی از ۹۰۰۰۰ نفر مسلح اسلحه برداشته شود، کمربندهای شان رها شوند، جاکت‌های شان کشیده شوند، شلوارهای شان بیرون آورده شوند، نیکرهای شان انداخته شوند سپس به چهار دست‌وپا ایستاد کرده شوند و از پشت عکس‌های شان گرفته شود!
هاهاهاهاهاهاها جالب است به‌خدا خیلی جالب است!! من نمی‌دانم این سگ پیر کوچی‌ها از کدام معامله سخن می‌گوید؟ فوج او در پنج جنگ با کشمیر بی‌شرمانه شکست خورده است و در جنگ کارگل چه شرم‌هایی که به خود کسب کرده‌اند! این زاویه معامله شان است که من بر آن مکث کوتاه داشتم.
زاویه دوم این‌ست که می‌گوید اگر کسی در مقابل فوج ما بایستد به جهنم فرستاده می‌شود.
اینقدر به او می‌گویم که انسان به خاطر سر نهادن بر کشورش به جهنم نمی‌رود. ما تمام عمر طناب دار را می‌بوسیم، این آموزش اجدادی ما است که به آن عمل می‌کنیم. توسط هر کسی که به خاطر دفاع از خاک خود کشته شده‌ایم برای ما این مرگ افتخارآمیز بوده است؛ اگر وجود ما در راه دفاع از دین و حق تکه تکه شده است خون ما شمع‌های استقلال را در قاموس‌های آزادی زنده نگهداشته‌اند.
جان! شهادت برای کشور، ملت و دین مرگ نیست بلکه زندگی جاودانه است. زندگی که در آن شلوار انسان کشیده می‌شود، از مرگ به مراتب بدتر است و مرگی که انسان به خاطر عزت، شرف و آبروی خود به سویش می‌رود، زندگی است.
وطن، ناموس است که متأسفانه شما آن را ندارید آنهایی که وطن دارند قدر آن را خوب می‌دانند، سامراج انگلیس یک قطعه زمین را از وجود هند برای اداره شما جدا کرد، یک تکه از خاک افغانستان را غصب نمود و شما را جهت نا آرام ساختن آسیا به عنوان جغرافیای شر ایجاد کرد.
شما در این مناطق مقبوضه ملت واحد ندارید؛ سرمچار بلوچ هر روز در سرهای تان به شما آب می‌دهد، مجاهدین پشتون روز روشن تان را تیره و تار کرده است و آزادی‌خواهان کشمیری فوج‌ تان را زیر پا له می‌کند. فقط یک پنجابی تنبل به عنوان قاتل اجیر شده انگلیسی‌ها باقی می‌ماند که به زودی بر تابوت قلدری‌اش میخ نهایی کوبیده می‌شود.
جان! اگر ما از کشور خود دفاع نکنیم احمدشاه بابا ما را از گور خود نمی‌بخشد. او در زندگی‌اش گفته است:
د ننګ مړ خو څه مړ نه دی
د بې ننګه ژوند جفا ده
لاس به وانخلم له ننګه
چې په ننګ پاتې دنیا ده
بابا که به جای خود؛ حتی زنان و دختران ما به ما اجازه بی‌غیرتی را نمی‌دهند. اگر از سرزمین محافظت نکنیم، دختران و خواهرانمان ما را زنده نخواهند گذاشت. ما با آن‌ها پیمان بسته‌ایم که:
موټی خاوره د وطن به پرې ور نه کړم
که په سر د ځمکې هر وطن خُتن شي
که غلیم له ما بری یووړ محبوبې
ستا پړونی دې زما د تن کفن شي
شما اگر به تاریخ ملالی میوند نگاهی بیندازید، خواهید فهمید که استخوان‌های پدرتان (انگلیس) هنوز در بیابان‌ها و دره‌های میوند افتاده‌اند و یک مصرع او امپراتوری پدرتان را سرنگون کرد. اگر این جوانان تنبلی می‌کردند، پیغور خواهرشان ملالی هر روز آن‌ها را می‌کشت که گفته است:
که په مېوند کې شهید نشوې
خدایګو لالیه بې ننګۍ ته دې ساتمه
زنان ما حتی طاقت خوردن تیر در پشت مان را ندارند؛ بلکه می‌گویند: سینه را در مقابل تیر دشمن سپر سازید و هرگز به آن‌ها پشت نگردانید.
جان! شهادت آرزوی ما هست اما شما چون آرزوی ملی ندارید پس از لذت آن چه می‌دانید؟

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version