ضرر و زیان بغاوتگران بر کشور و ملت
نویسنده: غلامنبی فروزان
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.
برادرکشی و قتل ناحق:
مسلمانان برادر و پشتیبان همدیگرند و مثل کوه پشت هم ایستاد میشوند؛ خداوند در کلام پاکش آنان را هم مؤمن هم برادر خطاب کرده و پیوند محکم اخوت را در میانشان جاری و مستدام گردانده است.
چنانکه در قرآن کریم فرموده است: «إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید؛ امید که مورد رحمت قرار گیرید.» (حجرات: ۱۰)
زیرا وقتی همگان همدیگر را برادر دینی فرض کنند و عزت و آبروی همدیگر را عزت و آبروی خودشان تصور کنند، جامعه سالم و صالح میشود و آمار جرم و جنایت در آن به صفر یا حداقل میرسد.
چون رشتهای همهٔ آنان را کنارهم جمع میکند و اجازه نمیدهد کسی خودش را از آن بکَند و برای خودش تافتهٔ جدابافته باشد.
همچنین در احادیث شریف نبی کریم صلیاللهعلیهوسلم مؤمنان را برادر قرار داده است و از حلقههای پراکندهٔ انسانی، زنجیرهٔ محکم و قوی ایمانی ساخته است که در مقابل هر نوع آفات و بلیات مقاوم و مستحکم هستند و هیچ چیزی نمیتواند آنان را از هم جدا کند و این زنجیره را بگسلد.
چنانکه در حدیث شریف آمده است: «المُؤْمِنَ للمؤمنِ كالبُنْيانِ يشدُّ بَعضُهُ بعضًا؛ مؤمنان بسان بنیان هستند که همدیگر را محکم میکنند.» (روایت بخاری)
تا زمانی که این بنیان محکم و مستدام باشد، آن جامعه را هیچکسِ حقیقی و حقوقی نمیتواند تهدید کند یا به چالش بکشد یا رخنهای در بدنهٔ سفت و محکم آن ایجاد کند.
زیرا هدفِ پیوند اخوت نیز همین حفاظت و ایمنی کامل از بیرون و تداعی احساس همدیگرپذیری در داخل است.
اما وقتی شکافی در این دیوار بلند ایجاد شد و پرده از این سرا کنار رفت، دیگر سخت میشود جلوی حوادث را گرفت و دروازهٔ پیشامدها را بست.
متأسفانه یکی از بدترین، شنیعترین و گذشتناپذیرترین آثار بغاوتگران همین برادرکشی بود. شکستن دروازهٔ اتحاد ملی بود؛ برداشتن اتفاق از داخل کشور بود.
آنقدر که در دوران این جماعت برادرکشی صورت گرفته بود که از شمار بیرون شده بود؛ کشتن و ریختن خون انسانی آنقدر آسان و ارزان بود که پیگیری و دادخواهی و تقاصگرفتن آسان و حتی ممکن نبود.
نه کسی میتوانست در مقابل بغاوتگران و محافظان و همراهانشان قد علم کند و صدایش را بکشد نه در عوض کشتهشدن بیگناهی، کسی توان و جرئت محکمهکشی و عریضهنویسی را داشت.
زیرا میدانست همهجا از خود آنان است و کسی پاسخگوی واقعی و دلسوز و خیرخواه واقعی مظلوم و بیچاره نیست.
شاید در مقابل هر اشتباه و فریب و خیانت بغاوتگران بشود سکوت کرد و از گذشت کار گرفت، اما هرگز خون ریختهشده و جانگرفته پس گردانده نمیشود و این درد بیدرمان در سینههای نزدیکان برای همیشه باقی میماند.
همین است که خط بغاوتگران را باطل و بودنشان را خنثی و اعتماد به آنان را اشتباه میگرداند.