عبدالرشید دوستم به ظلم و جنایات خود، دوشادوش کمونیست‌ها علیه ملت افغانستان ادامه می‌داد و هر روز خبر از فاجعه‌ای تازه که توسط اجیران او رخ می‌داد، به گوش می‌رسید.

اما از آن‌جایی که نه اتحاد شوروی و نه هم اجیران آن، از دوستم گرفته تا داکتر نجیب، توان مقابله با ایمان و استقامت افغان‌ها را نداشتند و تمام جنایات‌شان برای خاموش‌ساختن صدای حق‌گویان بی‌نتیجه ماند، لاجرم دولت دست‌نشانده شوروی‌ها در افغانستان رو به زوال نهاد.

چون دوستم پایان مسیر ذلت‌بار خود را پیش‌بینی کرد، به فکر چاره شد تا خود را از منجلابی که شوروی و متحدانش در آن فرو می‌رفتند، برهاند؛ تفکری که نتیجه‌اش تغییر رنگ دوستم از یک کمونیست مخالف ملت، به یک «مجاهد» مخالف کمونیست بود.

دوستم در کمال ناباوری برای تأمین منافع شخصی، از حمایت دولت تحت الحمایه شوروی‌ها دست کشیده، به صفوف مجاهدین پیوست و علیه حکومت نجیب ـ که آخرین نفس‌هایش را می‌کشید ـ اعلان مخالفت کرد.

بله! در اواخر دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، وقتی فروپاشی دولت دست‌نشانده کمونیست دیگر قابل انکار نبود، عبدالرشید دوستم، همان فرمانده‌ای که روزگاری مهره وفادار شوروی‌ها و عامل سرکوب و وحشت در شمال افغانستان بود، به سرعت مسیر خود را تغییر داد.

این تجدیدنظر اما نه نشانه وجدان یا دلسوزی، بلکه نمایشی بی‌شرمانه برای حفظ قدرت و نجات خود از سقوط قطعی بود. دوستم که پیش‌تر شهرها، ولسوالی‌ها و قریه‌جات را با وحشی‌گری تمام به صحنه رعب و وحشت مبدل ساخته بود، اکنون با همان ذهنیت فرصت‌طلبانه، چهره‌ای «دوستانه» به خود گرفت و نزد گروه‌های مجاهدین رفت.

او با حیله و نیرنگ تلاش زیادی کرد تا خود را ناجی نشان دهد، اما مردم افغانستان، به‌ویژه کسانی که خاطرات تلخ بی‌شماری از جنایات وی در ذهن داشتند، به‌خوبی می‌دانستند این تغییر ظاهری فقط نقابی است بر جنایات بی‌شمار او.

دوستم که در آن زمان نقاب «مدافع وطن» و «مبارز علیه اشغالگران» بر چهره زده بود، با استفاده از شبکه گسترده و مسلح تحت فرمانش توانست مناطق تحت کنترلش را حفظ کند و با ایجاد ائتلاف‌های موقت با برخی فرماندهان مجاهدین، خود را بازیگر کلیدی صحنه سیاسی شمال معرفی نماید.

شاید عده‌ای با تغییر نقاب فریب ظاهر جدید او را خوردند، اما این تغییر برای عموم مردم هیچ تأثیری بر ماهیت واقعی‌اش نداشت؛ او همچنان فردی بود که منافع شخصی و حفظ قدرت را بر مصالح مردم و وطن ترجیح می‌داد.

واقعیت تاریخی نشان می‌دهد که برخی از بازیگران سیاسی و جنگ‌سالاران افغانستان، هرچند تحت فشار شرایط و سقوط متحدان خود، برای نجات خویش از بحران چهره و شعار خود را تغییر می‌دهند، اما هیچ‌گاه نمی‌توانند بار گناهان گذشته و جنایات‌شان را پاک کنند.

ناگفته نماند که دوستم با تغییر جبهه نه‌تنها دردی از مردم رنج‌دیده افغانستان را درمان نکرد، بلکه پس از فروپاشی رژیم دست‌نشانده شوروی مرتکب جنایاتی هولناک‌تر از قبل شد و جرایم فراموش‌نشدنی‌ای را در تاریخ این سرزمین رقم زد.

جنایاتی که هرچند طی بیست سال جمهوریت، به‌خاطر نفوذ گسترده‌ او در دستگاه فاسد حکومتی و حمایت باداران غربی‌اش تا اندازه‌ای روی آن‌ها سرپوش گذاشته شد، اما هیچ‌گاه این مخفی‌کاری‌ها نتوانست لکه ننگ را از جبین سیاه دوستم محو کند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version