با شدت گرفتن حضور نیروهای شوروی در افغانستان، بسیاری از افراد وابسته به رژیم پرچم و خلق، در خدمت مستقیم ارتش سرخ قرار گرفتند.

در این میان، عبدالرشید دوستم نیز از قافله مستثنی نبود؛ بلکه وی از جمله کسانی بود که فرصت را غنیمت شمرد و دروازه‌های وابستگی کامل خود را به روی اشغال‌گران گشود.

او که پیش‌تر به واسطه سید اکرام پیگیر و کنجه کارگر وارد دستگاه امنیتی دولت کمونیستی شده بود، اکنون مستقیماً با افسران شوروی در تماس قرار گرفت.

شوروی‌ها در آن زمان به دنبال چهره‌هایی بودند که هم در میان مردم نفوذ محلی داشته باشند و هم بی‌هیچ قید و شرطی دستورات مسکو را عملی سازند؛ دستوراتی که در بیشتر مواقع در راستای تأمین منافع اشغال‌گران و سرکوب حقوق حداقلی مردم این سرزمین بود.

دوستم، شخصیتی تاریک که به جاه‌طلبی، قساوت و روحیه مزدوری شهرت داشت، دقیقاً همان مهره‌ای بود که آنان نیاز داشتند.

در سال‌های میانی دهه شصت خورشیدی، او با حمایت مستقیم شوروی‌ها توانست جایگاه نظامی خود را ارتقا دهد؛ بنابراین فرقه ۵۳ پیاده که با دستور و تجهیز روس‌ها ایجاد شده بود، به‌سرعت به ابزار اصلی او برای سرکوب مخالفان و تحکیم نفوذ شخصی تبدیل شد.

سربازانی که در این فرقه جذب می‌شدند، بیشتر جوانان بی‌سواد و بی‌پناه محلی بودند که با وعده معاش و قدرت فریب داده می‌شدند؛ اما در حقیقت، به نیروی پیاده برای اجرای طرح‌های استراتژیک شوروی مبدل می‌گردیدند.

به‌خاطر عملکرد نظامی و همکاری نزدیک دوستم با دولت دست‌نشانده شوروی، داکتر نجیب، رئیس‌جمهور وقت، در سال ۱۳۶۷ خورشیدی به دوستم بالاترین نشان افتخار کشور در آن زمان، یعنی «قهرمان جمهوری افغانستان» را اعطا کرد.

لقبی که در واقع با عملکرد دوستم فاصله‌ای زمین تا آسمان داشت، اما این عنوان موقعیت سیاسی و نظامی او را بیش از پیش مستحکم نمود و پایه‌های قدرتش در شمال و ولایات همجوار را تحکیم بخشید.

دوستم در حالی لقب «قهرمان جمهوری» را از رژیم دست‌نشانده شوروی به سرکردگی داکتر نجیب دریافت نمود که ملت آزاده افغانستان، به خاطر دستیابی به آزادی و استقلال کشور و دفاع از مقدسات و باورهای خود، در گوشه و کنار این سرزمین دست به مقاومت زده و علیه این رژیم خون‌خوار ایستادگی کرده بودند.

در چنین برهه‌ی حساسی، دوستم که بعدها برای حفظ منافع شخصی خود نقاب بر چهره زد و ساز مخالفت علیه حکومت کمونیستی را به صدا درآورد، به خاطر خدمات بی‌وقفه خود برای اشغال‌گران لقب «قهرمان جمهوریت» دریافت نمود.

این مرحله از زندگی دوستم، نقطه عطفی بود که او را از یک فرمانده محلی به یکی از بازیگران اصلی سیاسی و نظامی در صحنه افغانستان تبدیل کرد و زمینه نفوذ و فعالیت‌های بعدی او در دهه‌های آینده را فراهم ساخت.

دوستم برای جلب اعتماد بیشتر افسران روسی، وفاداری خود را نه‌تنها در میدان جنگ، بلکه در جلسات و نشست‌های استخباراتی نیز ثابت می‌کرد؛ به همین دلیل او به سرعت به یکی از چهره‌های مورد اعتماد مشاوران شوروی در شمال افغانستان بدل شد.

در همین دوره، قساوت و بی‌رحمی او زبانزد گردید؛ گزارش‌های متعدد حاکی است که دوستم برای سرکوب مخالفان محلی، دست به شکنجه، اعدام‌های صحرایی و کوچ اجباری زد؛ اقداماتی که هرچند دشمنی عمیق مردم را علیه او برانگیخت، اما از نظر شوروی‌ها نشانه «وفاداری و جدیت» به حساب می‌آمد.

اتحاد شوروی در شمال افغانستان پایگاه‌های بزرگی ایجاد کرده بود و جوزجان، فاریاب و بلخ برای آنان اهمیت استراتژیک داشت.

دوستم با در اختیار داشتن شبکه‌ای از افراد مسلح و مزدور، به بازوی اصلی اجرای این سیاست‌ها بدل گردید و در واقع، او نه‌تنها یک فرمانده محلی، بلکه مجری مستقیم نقشه‌های ارتش سرخ در منطقه شد.

از این پس، دوستم دیگر تنها یک چهره محلی نبود؛ او در مسیر تبدیل شدن به یکی از مهره‌های کلیدی اشغال شوروی قرار گرفته بود. بنابراین روس‌ها با حمایت تسلیحاتی و مالی بی‌سابقه، او را تقویت می‌کردند و در مقابل، دوستم با تمام توان در خدمت آنان قرار داشت.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version