نویسنده: مبارز هروی
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.
بغاوت، واژهای که در طول سهسال گذشته روی زبانهای افتاده است و عدهای نادان اما ناچیز و انگشتشمار زیر پرچم آن جمع شده اند و علیه نظام اسلامی قد علم نموده اند.
کلمه بغاوت اگر چه در تاریخ افغانستان بخاطر نبود حاکمیت واقعی اسلامی در گذشتهها، بیپیشینه است، اما این فتنه عظیم در تاریخ اسلام از همان ابتدای برپائی نظام اسلامی، در زمان اصحاب کرام رضیالله عنهم وجود داشته و تعدادی از فریبخوردگان شیطان دور این کلمه جمع شده اند.
گروهیکه در طول تاریخ جز تباهی دنیا و آخرت، چیز دیگری نصیبشان نشد و انجامشان نیز درس عبرتی برای دیگران قرار گرفت.
در هر برهه از زمان بغاوتگران علیه نظام اسلامی، دلایل باطل متفاوتی را برای توجیه این عمل نامشروعشان اظهار داشته اند و بهانهای هرچند فاسد، برای دلخوشی خود مطرح نموده اند.
در این یادداشت خواهیم پرداخت به علل و اسبابی که باعث شده است تا یک فرد در لباس اسلام و مسلمان در مقابل نظام اسلامی بغاوت نماید؟!
اسباب و علل بغاوت علیه نظام اسلامی در افغانستان:
١. پول و ثروت:
تعداد زیادی از فریبخوردگان جبهه بغاوت را افرادی تشکیل میدهند که بخاطر رسیدن به پول و ثروت زیاد، دین و دنیای خویش را فروخته اند، افرادیکه بخاطر چند دالر آمریکایی از جانب دشمنان اسلام و رهبران بدنام و اجیر این جبهه، علیه نظام اسلامی و قوانین شریعت ناب محمدی سلاح برداشته اند و در راه تامین منافع کفر جهانی قدم بر میدارند، حال آنکه همین قدمها اگر توبه نکنند، آنها را به دروازههای جهنم سوزان الهی خواهند کشاند.
٢. حس کاذب وطندوستی:
برخی دیگر از مدعیان این جبهه با متأثرشدن از تبلیغات شوم دشمنان اسلام، با خیال اینکه گویا افغانستان را غریبهها و بیگانگان اشغال نموده اند، خود را ناجیان وطن خوانده و شعار آزادی وطن سر میدهند، درحالیکه اصل ماجرا کاملا بر عکس است و سربازان امارت اسلامی نیروی بیگانه، نه، بلکه از میان ملت افغانستان برخواسته و فرزندان همین ملت اند، شیرمردانی که بعد از جهاد نفسگیر بیستساله توانستند این سرزمین را از لوث بیگانگان پاکسازی نمایند و به اشغال آمریکا و متحدانش مهر پایان گذارند، در مقابل، همین افرادیکه اکنون شعار آزادی وطن سر میدهند در زمان اشغال همچون بازوی اشغالگران عمل نموده و خود مسبب بقای اشغال بودند.
٣. عصبیت:
تعصب و قومگرایی یکیدیگر از اسباب سرکشی بغاوتگران در مقابل نظام اسلامیست، زیرا فکر میکنند امارت اسلامی متعلق به قوم و کتلهای خاص است و تمام اعضای آن متشکل از یک قوم است، درحالیکه با اندکی وسعت بینش و بیطرفی، متوجه نقش افراد زیادی از دیگر اقوام در مناصب کوچک و بزرگ این نظام شده و بر بطلان این ادعای بیاساس پیخواهند برد، بگونهای که حتی در نظام جمهوریت نیز به این میزان از همدیگر پذیری در دستگاه حکومتی وقت وجود نداشت.
٤. عقده شخصی:
در میان بغاوتگران هستند افرادی که عقده و خصومت شخصیشان آنها را به سرکشی علیه نظام اسلامی واداشته است، افرادیکه در نظام جمهوریت صاحب مقام و منزلتی بودند و سفرههای رنگینی در خانههایشان پهن بود و با سوء استفاده از جایگاهشان اسم و رسم کاذبی در میان مردم برای خود دستوپا نموده بودند، اما با آمدن امارت اسلامی و سقوط نظام فرسوده جمهوریت، بساط چور و چپاولشان نیز برچیده شد و دستشان از بیتالمال کوتاه گردید، از همین رو نظام اسلامی را دشمن خود پنداشته و علیه آن ایستاد شدند.
٥. بازگشت فساد و بیبندوباری:
عدهای دیگر اما متاثر از بیستسال تلاش بیوقفه دنیای کفر برای افساد جوانان و کمرنگ نمودن اعتقادات و باورهایشان، در باتلاق فساد و بیبندوباری فرورفته و خواهان برگشت نظام جمهوریت هستند، نظامیکه در سایه تاریکآن تمام منکرات و محرمات بهصورت علنی بهوقوع میپیوست و نهتنها هیچ قوهای مانعشان نمیشد بلکه در مواضع بسیاری، حتی امنیت مجالس فسق و فساد را نیز بر عهده میگرفت، حال عدهای از همان افراد فاسد و بیبندوبار بخاطر رویکار آمدن دوباره نظام جمهوریت دست به سلاح برده اند، آرمانی که انشاءالله بهگور خواهند برد و دیری نخواهد گذشت که آخرین فردشان نیز توسط نیروهای دلیر امنیتی قلع و قمع شوند.
آنچه بیان شد بارزترین دلایل و اسباب سرکشی بغاوتگران در مقابل نظام اسلامی در افغانستان است و ممکن اسباب دیگری نیز وجود داشته باشد، اما آنچه قابل یادآوریست ایناست که هیچ دلیل و برهانی حکم جواز بغاوت علیه نظام اسلامی را صادر نمیتواند بکند و تمام افرادیکه به هر بهانهای علیه نظام اسلامی ایستادهاند، اگر توبه نکنند و از کرده خود پشیمان نشوند، یقینا که دین و دنیایشان برباد است و جز ذلت و خواری دنیا و آخرت چیز دیگری نصیبشان نخواهد گردید.