از زمانی که تحولات جدید، متفاوت و مثبت در افغانستان شکل گرفته و حکومتی ملت‌نگر و آبادگر روی صحنه آمده است و همین امر سبب به پایان رسیدن بسیاری از خودکامگی‌ها و ستیزه‌گری‌ها شده است، مخالفان خائن یا همان سیاست‌مداران و حکومت‌گردانان روز و دزدان و اختلاس‌گران شب به راه‌بندان سیاسی و اقتصادی خورده‌اند و از سر ناچاری به هر در و دروازه می‌زنند و دست به دامان هر کس و ناکس می‌شوند، اما دریغ از یک موفقیت و امان از یک گام به جلو.

از نظر سیاسی در امر ایجاد روابط متحدانه با همدیگر با شکست مکرر مواجه شده‌اند و هر بار که برای برداشتن گام‌های مثبت (به نظر خودشان) گردهمایی تشکیل می‌دهند، اما با تضاد منافع و اختلاف مصالح روبه‌رو می‌شوند و در نتیجه حلقه‌شان از هم می‌پاشد.

از نظر اقتصادی نیز همه‌چیز هویداست؛ تا زمانی که اسم و رسم‌شان در داخل می‌چلید و از پشت صحنه حمایت می‌شدند، اقتصاد فردی و گروهی‌شان از سوی حامیان خارجی تأمین می‌شد و کم و کسری نداشتند؛ چون تنها لازم بود که گفته‌ها و خواسته‌های خارجیان را از دل و گرده ملت و وطن به هر شیوه و روشی بیرون بکشند و برآورده کنند.

اما اکنون دست‌شان از فرمان‌روایی کاذب کوتاه شده و به تبع آن، آن سیل خروشان و جوشان نقدینه‌های بی‌حساب قطع شده است، هر نشستی با اعضای گروه‌های مختلف مخالفان وقتی با پرداخت هزینه و از خودگذشتگی همراه می‌شود، هر کدام پا پس می‌کشد و از تقبل هزینه و تحمل از خودگذشتگی شانه خالی می‌کند.

لذا در پی هر تلاش و پیگیری برای ایجاد یک حلقه فکری و سیاسی واحد و تشکیل نظامی هدفمند برای تقویت مواضع سیاسی، اما به‌خاطر نداشتن استراتژی روشن و دیسیپلین مدون، راه به جایی نمی‌برند و هر روز تنها رسوای فضای مجازی و قاب رسانه‌ها می‌شوند.

آنچه در این مدت برای همه مردم و توده‌ها مشخص شد، این بود که این جماعت در دورانی که کنترل قدرت را در دست داشتند، مثل این بود که اطراف سفره آماده و رنگارنگ نشسته و مشغول خوردن بودند؛ بدون اینکه کدام هنرنمایی از خودشان نشان بدهند و کمال و جمال سیاسی و طرح و برنامه‌ای منظم ارائه بدهند.

اما اکنون که لباس مجلسی‌شان از جان‌شان کنده شده و حقیقت‌شان برملا گشته است، تنها با ظاهرنمایی و دایر کردن نشست‌ها می‌خواهند اتحادی مزعوم و شوم شکل بدهند و قدمی بردارند و کار مثبتی انجام بدهند. اما آنچه تا اکنون از آنان دیده و شنیده شده است، فقط و فقط حرف و سخن بیهوده و پوچ بوده است و تهی بودن مفاهیم و خالی بودن معانی گفته‌ها و خواسته‌هایشان را نشان داده است. چون تا زمانی که اهداف روی دیوار محکم واقعیت استوار نباشد و استراتژی قوی آن را قوت و ثبات نبخشیده باشد، زحمت‌ها نتیجه‌ای نخواهد داشت و این نهال شکسته و ضعیف به بار نخواهد نشست.

اگر به قبل‌تر و عقب‌تر برگردیم و وحدت سازمان‌شده آنان را برای سال‌ها در پهنای وطن تماشا کنیم، تمامی آنها فقط با گره منافع مالی و شخصی با همدیگر پیوند خورده بود و هر کدام تا وقتی می‌توانست مصالح خویش را تأمین کند، بی‌پروا در این برنامه ساختگی نقش بزرگ اجرا می‌کرد. اما اکنون که دست‌شان از هر نقشی و تأمین هزینه‌ها کوتاه شده است و تنها با نشان دادن صلاحیت و ذکاوت‌شان می‌توانند نظری را جلب کنند، عاجز مانده‌اند و کوشش‌هایشان بی‌فایده شده است.

یک دلیل دیگر که باعث تشدید پراکندگی و افتراق مخالفان در این مدت در دیار فرار و غربت می‌شود، نبود و نداشتن افراد ذی‌صلاح با نیت‌های پاک و دارای خبره و تجربه است. تمام افراد مخالفی که در طول سالیان در افغانستان اشغالی کنترل قدرت را در دست داشتند، یا به زور پول کرسی گرفته بودند یا با فشار و اِعمال زور چوکی‌ای را تصاحب کرده بودند.

البته بودند افرادی از روی صلاحیت و اهلیت گزینش و انتخاب شده و در پروسه حکومت جا پیدا کرده باشند؛ اما همان افراد اندک نیز به مرور زمان و با مشاهده وضع نابه‌سامان در داخل چوکات حکومت و دیدن زدوخوردهای سیاسی و اختلاس‌‌های کلان ملی، یا زورشان برای تغییر وضعیت نرسیده و پس کشیده بودند یا تطمیع شده و از موضع صاف و ستره سیاسی و اداری‌شان شانه خالی کرده و در قطار همان جماعت بخور و ببر قرار گرفته بودند.

تمام این اتفاقات سبب شده است که امروز تک‌تک همان افراد دور از وطن پراکنده و آشفته باشند و در به در دنبال این و آن پا لوچ کنند تا به نوایی برسند و حداقل ظاهراً وحدت‌شان را حفظ کنند. این مورد نیز از دیده به دور نیست که اهل دانش و علم و حتی توده مردم نیز متوجه شده‌اند که مخالفان تنها در جلوی رسانه‌ها با دهان پر گپ می‌زنند اما در واقعیت آه در بساط ندارند و هنوز که هنوز است، فعالیتی چشم‌نواز انجام نداده‌اند که در حقیقت نمی‌توانند انجام بدهند.

به‌طور مثال می‌توان از مخالفت و پراکندگی دو گروه مخالف، جبهه مقاومت و جبهه متحد، نام برد. این دو گروه نسبتاً نامدار و تقریباً دارای شبه تشکیلات سیاسی در صحنه مخالفت‌ها و پرافکنی‌ها هستند که اکنون با شدت بیشتر و جلوه‌نمایی افزون‌تر بر طبل مخالفت‌ها علیه حکومت سرپرست و اوضاع حاکم می‌کوبند و دنبال نقاط ضعف و شکست می‌گردند تا برجسته کنند.

اما اینها با اینکه در یک جبهه قرار دارند و به قرار معلوم، مخالف موجودیت حکومت سرپرست در افغانستان هستند، اما در میان خودشان قادر به ایجاد اتحاد و همبستگی نیستند و هر کدام به نفع و سود خودش سخن می‌گوید و آن دیگری را طرد می‌کند تا مبادا مثل گذشته یکی صاحب همه چیز شود و میدان را به تنهایی تصاحب کند.

این دو گروه که اکنون روی ریگ صحرا و کف دریا با همدیگر قرار و وعده همدستی و هم‌پیمایی می‌گذارند ولی نمی‌توانند به سرانجامی برسند، چطور انتظار می‌رود که خیری برای کشور و ملت رقم بزنند و با آمدن بر قدرت و با در اختیار گرفتن اختیارات حکومت رونقی به این ویران‌کده بدهند و غباری از چهره‌اش بروبند.

دلیل اصلی را می‌توان در نداشتن استراتژی آنان و منفعت‌طلبی و خودکامی تک‌تک‌شان جست‌وجو کرد و اصل ماجرا را در باطن دورنگ و دوروی‌شان پالید.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version