چند روز قبل، به مناسبت چهاردهمین سال‌روز کشته‌شدن ربانی، شورای مقاومت که متشکل از غلامان فکری جمعیت و همفکران بدنام ربانی نظیر عطا محمد نور و دیگران است، طی بیانیه‌ای به همین مناسبت، در کنار دیگر خزعبلات، جهاد، مقاومت و سیاست ملی ربانی را ستودند و وی را پرچم‌دار عدالت خواندند.

ادعاهای پوشالی و دروغینی که با اندکی غور و تفکر در کارنامه ننگین وی به حقیقت آن پی برده و ترفند جعل و تزویرشان با شکست مواجه می‌شود؛ بنابر این، در این یادداشت، با استناد به تاریخ فعالیت‌های این چهره تاریک معاصر افغانستان، نقاب از چهره این جنگ‌سالار برداشته و ماهیت اصلی آن را برای خواننده گرامی آشکار خواهیم ساخت.

اشغال افغانستان توسط آمریکا و متعاقباً روی‌کار آمدن رژیم جمهوریت، فرصت مناسبی را برای همفکران و رهروان جنگ‌سالارانی که دستان‌شان به خون هزاران انسان بی‌گناه آلوده بود، فراهم ساخت تا با ارائه روایت‌های دروغین و سوءاستفاده از موقعیت‌شان، چهره واقعی رهبران خودخوانده را بپوشانند.

در این میان، یکی از همین افراد که در زمان حیات و چه بعد از مرگش تلاش‌های بی‌شماری در راستای سفیدنمایی شخصیت وی انجام شد، برهان‌الدین ربانی بود؛ کسی که بعد از سقوط دولت شوروی، به عنوان اولین رئیس حکومت اسلامی تعیین شد.

تعداد زیادی از صاحب‌نظران، امتناع ربانی از کناره‌گیری از ریاست حکومت موقت مجاهدین بعد از ختم دوره چهار ماهه‌اش را یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین دلایل شعله‌ور شدن جنگ‌های داخلی بر می‌شمارند؛ نبردهای خونینی که جان مردم بی‌گناه و ویرانی خانه و کاشانه‌شان، بهای سنگین آن بود.

در آن زمان، ربانی برخلاف آن‌چه میان رهبران جهادی توافق شده بود، به جای کناره‌گیری از قدرت، به خاطر مشروعیت‌بخشی به تصمیم خود، با سوءاستفاده از شعایر اسلامی، شورای «اهل‌حل و عقد» را ایجاد کرد تا از طریق این شورا، که اعضای آن را نیز خود انتخاب کرده بود، در قدرت باقی بماند.

بدون شک، در کنار هزاران جنایت ناگفته دیگر، مسبب اصلی آغاز جنگ‌های داخلی از یک طرف و ارتکاب جنایت فراموش‌نشدنی افشار از سوی دیگر، همچون لکه‌ای ننگ بر پیشانی وی و همفکران و رهروانش بوده و هیچ‌گاه از یاد و خاطر ملت افغان فراموش نخواهد شد، بلکه در مقابل، نسل به نسل، این حقایق انتقال خواهد یافت.

ربانی در سال‌های آخر زندگی‌اش، بنابر وفاداری وی به رژیم دست‌نشانده جمهوریت، از سوی این رژیم، به حیث رئیس شورای عالی صلح تعیین گردید؛ فردی که خود به خاطر کبر و غرور و تأمین منافع شخصی و حزبی خود، هزاران انسان را به کام مرگ کشانده بود.

مرگ ربانی پایان این مسیر تاریک نبود، چرا که بعد از وی، چهره‌های مطرح این حزب بدنام، از جمله عطا محمد نور و پسرش صلاح‌الدین ربانی، بر همان مسیر خیانت و وطن‌فروشی قدم نهادند و طمع‌شان آن‌قدر زیاد بود که حتی در میان خود نیز نساختند و اختلافات عمیقی بین‌شان به وجود آمد.

نکته‌ای که قابل یادآوری می‌باشد این است که با فروپاشی رژیم جمهوریت و از بین رفتن توان تبلیغاتی پیروان فکری این احزاب، هر روز بیش‌تر از قبل، ملت رنج‌دیده افغانستان بر ماهیت واقعی این افراد پی برده و حتی کار به جایی رسیده است که جز همسنگران‌شان، کسی دیگر از آن‌ها سخن نزده، تمجیدشان نمی‌کند و یاد و خاطرشان را تجلیل نمی‌کند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version