پس از آن‌که تحرکات تجاوزکارانهٔ رژیم نظامی پاکستان در امتداد خط فرضی دیورند با واکنش قاطع و دندان‌ شکن حکومت افغانستان روبه‌رو گردید، برای اسلام‌آباد روشن شد که سیاست زورگویی در مقابل افغان‮ها کارآمد نیست. از همین رو، پس از ناکامی در فشار نظامی، به دروازهٔ گفت‌وگو پناه برد.

نخستین دور مذاکرات در قطر برگزار شد. پیشنهاد این مذاکرات در اصل از سوی رژیم نظامی پاکستان مطرح گردیده بود، زیرا در میدان نبرد نه تنها به هیچ‌یک از اهداف خود دست نیافته بودند، بلکه بر اثر تلفات سنگین جانی و مالی، خود را در حالت انزوا یافتند. در کنار آن، از سوی کشورهای اسلامی نیز مورد سرزنش قرار گرفتند که چگونه حریم هوایی یک کشور اسلامی را نقض کرده و در بمباران‌های خود، زنان، کودکان و غیرنظامیان را به شهادت می‌رسانند. از همین سبب، رژیم نظامی پاکستان خواست تا از مسیر گفت‌وگو هدفی را به‌دست آورد که نمی‮توانست با زور به آن برسد.

مذاکرات قطر هرچند به ابتکار و درخواست رژیم نظامی پاکستان آغاز شد، اما هدف اصلی آن نه صلح، بلکه نمایش دروغینِ صلح‌خواهی در برابر جامعهٔ جهانی بود. با این کار می‌خواستند ثابت سازند که خواهان صلح‮اند، در حالی که در پشت میز گفت‌وگو، شعله‌های جنگ را همچنان برافروخته نگه می‌داشتند. موضع رژیم نظامی پاکستان از همان آغاز نادرست، متکبرانه و تحکم‌آمیز بود. هیچ‌یک از اصول گفت‌وگو را رعایت نمی کردند. تهدیدها، شروط و لحن متکبرانه‌شان سبب شد که مذاکرات پس از چندین نشست، تنها به توافق موقت آتش‌بس بینجامد. در مقابل، هیئت افغان تمامی اصول گفت‌وگو را رعایت کرده و بر پایهٔ منطق، متانت و وقار ملی سخن گفت؛ امری که کشور میانجی، قطر، خود شاهد آن بود.

رژیم نظامی پاکستان در جریان مذاکرات قطر، خواسته‌هایی غیرمشروع را مطرح کرد که آشکارا با حاکمیت ملی، مصالح علیا و منافع ملی افغانستان در تضاد بود. هیئت افغان با تدبیر کامل و استدلال قاطع، تمامی آن درخواست‌ها را به‌صراحت رد نمود. همین خواسته‌های نامشروع سبب شد تا مذاکرات در دور دوم نیز ادامه یابد و روی مسائل باقی‌مانده گفت‌وگو صورت گیرد.

پس از قطر، ترکیه پیشنهاد میانجی‌گری داد؛ اما این نیز در حقیقت دومین روند تحمیل خواسته‌های رژیم نظامی پاکستان بود. رژیم پاکستان این مذاکرات را آخرین فرصت برای احیای حیثیت سیاسی خود می‌پنداشت، ولی بازهم در میز گفت‌وگو از همان زبان متکبرانه و لحن تهدیدآمیز استفاده کرد. از یک سو در ظاهر مذاکره می‌کرد و از سوی دیگر، مقام‌های حکومتی‮‮شان هشدارها می‌دادند. این مذاکرات نیز ادامهٔ همان روند گذشته بود که در مواضع آن تکبر، نفاق و دشمنی به‌ وضوح آشکار بود.

در استانبول، به دلیل رفتارهای غیردیپلماتیک، وقفه‌های عمدی و بی‌احترامی‌های هیئت پاکستانی، فضای گفت‌وگو به‌ شدت آسیب دید. آن‌ها می‌خواستند با گذشت زمان، فشار خود را افزایش دهند، اما هیئت افغان با سیاستی عاقلانه و منطقی، این حربه را بی‌اثر ساخت. در نهایت روشن شد که رژیم نظامی پاکستان هنوز هم برای گفت‌وگوهای صادقانه و واقعی آمادگی ندارد.

هیئت افغان در این روند، نمایندهٔ واقعی افغانستان بود. با وجود نرمش و متانت، از اصول بنیادین کشور به‌ شدت دفاع کرد. اما رژیم نظامی پاکستان، که از هنر سیاست و فن گفت‌وگو هر دو بی‌بهره است، جز غرور و تحکم چیزی برای ارائه نداشت. حتی نتوانست تحمل کند که یک افغانستان مستقل و باعزت، بر اساس مساوات با آن گفت‌وگو کند.

پاکستان هنوز هم به جای منطق سیاست و دیپلماسی، از زاویهٔ نظامی به همهٔ مسائل می‌نگرد. تداوم سیاست‌های استخباراتی و حمایت از جنگ‌های نیابتی، عوامل اصلی ناکامی رژیم پاکستان بود. در حالی که افغانستان این میدان را نیز با متانت و تدبیر پیروزانه پشت سر گذاشت.

افغانستان امروزی دیگر آن افغانستان دیروز نیست که فشار بیگانگان را بپذیرد. توازن منطقه‌ای دگرگون شده است، استقلال حکومت افغانستان برای همه ثابت گردیده و ملت نیز در هر شرایطی آمادهٔ دفاع از تمامیت ارضی کشور خود است. این واقعیت‌های تازه، تصمیم قاطع زمان در برابر سیاست‌های کهنه و شکست‌خوردهٔ رژیم نظامی پاکستان است.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version