در چند سال اخیر، جبهات مخالف حکومت سرپرست، خصوصأ «جبهه مقاومت» به رهبری احمد مسعود، برای جلب حمایت بین‌المللی دست به سفرهای متعدد، دیدارهای سیاسی و لابی‌گری‌های مختلفی زدند؛ اما اغلب این تلاش‌ها بی‌نتیجه باقی ماند. شرارت‮های جهان معمولاً از گروه‮هایی پشتیبانی می‌کنند که دارای ساختار منسجم، رهبری روشن و مشروعیت مشخص باشند؛ در حالی‌ که جبهه مقاومت، با ساختاری پراکنده و درگیر اختلافات داخلی، فاقد این ویژگی‌هاست. اختلاف میان رهبران، نبود هماهنگی در درون جبهه و چندپارچگی آشکار، مانع شده که این جبهه بتواند با موضعی واحد و قاطع در سطح بین‌المللی عرض اندام کند. کشورهای خارجی به‌سختی حاضر به تعامل با کسانی هستند که درگیر تعصبات قومی، زبانی و منطقه‌ای‌اند. بیشتر دیدارها و نشست‌های این رهبران، چیزی جز انتشار تصاویر، گزارش خبری و بیانیه‌های احساسی نبوده است.

از جانب دیگر، قدرت‌های جهانی تصمیم‌های خود را بر اساس منافع‌شان می‌گیرند. آن‌ها حکومت سرپرست را به‌عنوان واقعیت موجود افغانستان پذیرفته‌اند، با آن وارد تعامل شده‌اند و حتی برخی در تلاش‌اند به آن نزدیک‌تر شوند. افغانستان امروز هر هفته میزبان دیدارهای تازه و تحولات جدیدی است؛ دعوت‌نامه‌های رسمی روز به روز افزایش می‌یابد، بانک جهانی برای پرداخت قرضه‮ها اعلام آمادگی کرده، کمک‌های بشردوستانه به‌طور منظم به مردم می‌رسد، پروژه‌هایی به ارزش میلیون‌ها دالر یا افتتاح شده‌اند یا در حال اجرا هستند، امنیت برقرار است و از بی‌نظمی و آشوب خبری نیست. همه این پیشرفت‌ها نتیجه اعتماد ایجادشده به حکومت سرپرست است. در مقابل، مخالفان در موقعیتی ضعیف قرار دارند و با حیثیت و اعتمادی از دست‌رفته، نمی‌توانند تنها با شعارهای توخالی و سفرهای نمایشی، جایگاه از‌دست‌رفته خود را بازیابند.

اکنون هسته جبهه مقاومت در آستانه فروپاشی قرار دارد. احمد مسعود، که تنها از میراث پدر بهره می‌گیرد، شخصیتی جوان، ناپخته و بی‌ثبات در عرصه سیاست است. دایره انزوای او روز‌ به‌ روز تنگ‌تر می‌شود و بسیاری از حامیانش را از دست داده است. سفر اخیرش به ایران نیز با واکنش‌های منفی و حساسیت‌های زیادی مواجه شد. این سفر، نه شفاف بود و نه هدف مشخصی داشت. حتی هواداران جبهه مقاومت نیز نمی‌دانستند هدف این دیدار چیست و چه نتیجه‌ای خواهد داشت. این اقدام احمد مسعود، نوعی تناقض سیاسی تلقی شد؛ چراکه او خود را نماینده جبهه ضد حکومت سرپرست معرفی می‌کند، اما به کشوری سفر می‌کند که روابط نزدیک و فعال با همین حکومت دارد. این نشان‌دهنده ضعف سیاسی و نبود وضاحت ستراتژیک است.

چنین سفرهایی بیشتر جنبه تشریفاتی دارند؛ صرف برای حضور در نشست‌ها، گرفتن عکس و مطرح کردن حرف‌های تکراری‌اند. هیچ هدف روشن یا نتیجه ملموسی ندارند. رهبران مخالف هنوز موفق نشده‌اند جایگزینی قوی، ملی و قابل‌اجرا برای حکومت کنونی معرفی کنند. سفرهایشان بیشتر به تلف وقت و نمایش خلاصه می‌شود؛ نه جامعه جهانی آن‌ها را پذیرفته، نه مردم دیگر به آن‌ها اعتماد دارند. پشت این سفرها اغلب منافع بیگانگان نهفته است و جایگاه این افراد ایجاب نمی‮کنند که به‌ صورت مستقل وارد تعاملات جدی شوند. این‌گونه دیدارها فقط برای نشان دادن حضور سیاسی است، نه برای رسیدن به دستاوردهای ستراتژیک. از چارچوب نمایش و تشریفات فراتر نمی‌روند و هیچ اقدام عملی از دل آن‌ها بیرون نخواهد آمد.

ثبات و استحکام حکومت سرپرست برای مخالفان نوعی سردرگمی ذهنی، بی‌ثباتی روانی و اضطراب فکری ایجاد کرده است. احمد مسعود، که پیش‌تر تجربه های در این زمینه داشت و می‌گفت اتکاء به خارجی‌ها تلاشی بی‌ثمر است، اکنون به‌ شکلی پنهانی به ایران سفر می‌کند؛ آن‌ هم بدون اطلاع جبهه! هدفش از این سفرها چیست؟ آیا این‌گونه سفرها به‌خودی‌ عریضه علیه خود نیست؟ از منظر سیاسی، این سفر اشتباه بود؛ زیرا امروز بسیاری از کشورها تعاملات دیپلوماتیک سطح بالا با حکومت سرپرست دارند و عملاً تلاش‌های مخالفان را بی‌اثر می‮کند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version