نویسنده: مبارز هروی
هرگاه به ادوار تاریخ و اشغال کشورها و قدرتها توسط بیگانگان نگاهی بیندازیم، ناگزیر به امری مشترک در تمام این اتفاقات پی خواهیم برد. اتفاقیکه نقطهی قوت اشغالگران و کلید پیروزیشان محسوب میشود و آن وجود افراد خائنیست که وطن و مردمشان را در بدل پول و مادیات دنیا به بهای ناچیزی میفروشند. چرا که پیشرویی در خاک بیگانه جز با همکاری و بهخدمت گرفتن اشخاصی از اهل و مردم همان دیار ممکن نیست. در افغانستان نیز هرگاه دولت آمریکا و متحدانش عزم خود را برای اشغال اینکشور و مبارزه با دولت مشروع آن جزم نمودند، قبل از آغاز حملات با افرادی در داخل افغانستان مذاکره نموده و برای هرکدامشان دستورالعمل خاصی را تهیه نمودند.بله! افرادیکه در زمان جنگ علیه شوروی پشت القاب رنگارنگ پنهان شده و از اعتبار جهاد و مقاومت برای خود دکان باز نموده بودند، با آمدن آمریکا دست به دامانش شده و در مقابل دالرهای آمریکایی و منصبهای چندروزه، آخرتشان را فروختند و دین و دنیایشان را به حراج گذاشتند.جنگسالارانی که در بیستسال اشغال، در مقابل تمام مظالم و وحشیگریهای نیروهای اشغالگر مُهر سکوت بر دهان زدند. در تمام این مدت نهتنها مرهم دردی برای این ملت نشدند؛ بلکه خود نیز چُنان ابر سیاهی بالای این مردم سایه افکنده بودند.عاقبت، سپاه شیطان درهم شکست و حق بر باطل، آنچنان که خدای عالمیان فرموده بود، پیروز شد.با آنکه تمام جنگسالاران، چشمانتظار انتقام سخت و محاکمهشدن شان را میکشیدند؛ اما امارتاسلامی با صادرنمودن فرمان عفوعمومی، یاد و خاطر صلح حدیبیه و داستان یوسف و برادراناش را زنده نمود و شفقتش را بهرخ جهانیان کشید.این فرصتی بینظیر بود برای تمام رهبران خودخوانده جهادی تا با فراهمشدن زمینه استقلال کشور و به جبران اشتباهات و خیانتهایشان، دوشادوش ملت قرار گرفته و در بازسازی و شگوفائی هرچه بهتر کشورشان دست بهکار شوند؛ اما افسوس که بهخاطر کبر و غرور کاذبشان، آزادی و استقلال را با ذلت و بردگی معاوضه نمودند و زندگی خفتبار را برایخود ترجیح دادند.شایدم این مُهر ذلتیست که بهخاطر ریختاندن خون مردم بیگناه و دعای مادران مظلومی که در سوگ فرزندان شهیدشان نشستند، بر پیشانیشان حک شده و تازمانیکه زنده هستند، همراهشان باشد.