نویسنده: ابوحمزه بلخی‌

از چهل سال بدین‌سو دوستم بازیچه بیش نبود. اولین تحرکات او از مزدوری به خلقی‌ها آغاز شد، پیش از این‌که به سیاست گام بگذارد، دهقان بود و با پدرش به کشتزار مشغول بود.پس از آن، از دهقانی به کارمندی در کارخانه خلقی‌ها و از کارمندی به عسکری و از آن به صاحب منصبی ارتقا یافت و هرچه بیشتر وفاداری نشان می‌داد، قدرت بیشتری از سوی آن‌ها کسب می‌کرد تا این که رفته‌رفته به یکی از باند‌های سیاسی در شمال افغانستان تبدیل شد و برای اهداف دیگران فعالیت می‌کرد.در دوره اشغال روس، به تمام معنا مهره شطرنج کمونیست‌‌ها بود و دستور از آن‌ها می‌گرفت و تنها به دلیل اطاعت از روس با ملت افغان می‌جنگید و سال‌ها علیه مجاهدین و ملت غیور افغان برای خوشنود روس‌ها جنگ کرد و ستم نمود.هزاران انسان بی‌گناه در مناطق مختلف شمال و جنوب افغانستان در این جنگ به شهادت رسیدند و هزاران داستان و سرگذشت‌ها از جنایت‌های او به تاریخ ماندگار ماند و لقب ننگین «گلیم جمع» را به خود گرفت و این لقب را به خود افتخار می‌دانست و گاهی روی رسانه‌ها از آن با افتخار یاد می‌کرد و می‌خندید، انگار لقب لقب بس بزرگی باشد!از آن زمان تا امروز دوستم بازیچه کشورهای مختلف و سیاست‌مداران مقصد طلب بود و دوره‌های زیادی را در بردگی سیاسی گذراند و در اوائل آمدن روس‌ها به افغانستان با روس‌‌ها و داکتر نجیب کمونیست بود سپس با گلبدین حکمتیار و پس از آن دوباره از آن جدا شد و به خلقی‌ها شد و در هر تبدیلی خون هزاران انسان را می‌ریخت.تمام دوران سیاسی‌اش را در بردگی سیاسی گذراند و ده‌ها دستور خلاف سرشت انسانی را اجرا کرد و در دریدن، کشتن، غضب و چپاول اموال و .. هیچ کوتاه نیامد و منجر به ویرانی و تباهی مردم کابل، قندهار، ولایت‌های شمال افغانستان شد و تنها در کابل بیش از شصت هزار افغانی کشته از جنگ او به ثبت رسیده است.و یکی از کارهای ننگین دوستم انداختن اختلاف قومی و زبانی بین اقوام بود، ملتی‌که سال‌ها کنارهم زیسته بودند، اما دوستم در میان تحرکاتی را به راه انداخت و باعث شد که بین اقوام اختلاف بیفتد و به همدیگر عقده‌مند شوند و اموال و زمین‌های همدیگر را غصب کند و.. از این قبیل جنجال‌ها که سال‌ها حل ناشده ماند.در دوران اشغال آمریکا، حلقه‌ بردگی رهبران سیاسی را به گردن انداخت و همیشه‌وار به باداران خود سینه‌خم بود و در زمینه‌هایی مختلف برای آن‌ها خدمت می‌کرد، مانند جنگ برای آمریکایی‌ها، کمپین به انتخابات غنی، تشویق و تبلیغ تمدن فرسوده غرب در تلویزیون پسرش در برابر پول و..دوستم وفادار‌ترین فرد سیاسی در افغانستان برای آمریکایی‌ها در اوایل آمدن آن‌ها به افغانستان بود و تلاش کرد با هر نحوی باشد برای خوشنود کردن آن‌ها کاری بکند و اعتبار سیاسی از آن‌ها به دست بیاورد و برای این هدف، تنها بیش پنج هزار عالم دین و مجاهد را در دشت لیلی جوزجان و پنج صد مجاهد را در قلعه جنگی مزار شهید کرد.تا این‌که رتبه مارشالی از سوی نظام دست ساخته آمریکا در افغانستان و رتبه افتخاری فرمانده ارتش آمریکا در افغانستان را به دست نگیرد؛ آرام ننشست.و در نهایت، در زمان فتوحات، غنی او را پیش خود نپذیرفت و مثل مهره شطرنج از نقشه کابل به مزار گذاشت و دوستم مزار آمد و به نظارت جنگ‌های جوزجان و فاریاب پرداخت.تا این‌که دید ملت از او منصرف شده است و دیگر نیرو و قدرت به او باقی نمانده و خیلی از دوستان سیاسی‌اش نیز به او پشت کرده‌اند، فرار را به قرار ترجیح داد و کشور را با ذلت و حقارت تاریخی با عطا نور یک‌جا ترک کرد و از بندر حیرتان – بلخ – به ازبکستان و از آن‌جا به ترکیه فرار نمود.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version