نویسنده: غلام‌نبی فروزان
هر دولتی با حمایت ملت خویش پابرجا می‌ماند و رنگ جاودانگی را به خود می‌بیند. هر دولتی هر چقدر هم عمر کند، اگر از ملت خودش رو بگرداند و دنبال مال‌اندوزی و قلع‌وقمع مخالفان بیفتد، روزگارش به سر خواهد رسید و آفتابش از پشت بام هستی فروخواهد غلتید.
اوضاع بنگلادش امروزه چنین است. در پی درخواست لغو سهمیه‌بندی مشاغل از سوی محصلان این کشور و برخورد شدید نیروهای امنیتی با آنان و کشته‌شدن حدود صد تا سیصد نفر از مردم توسط نیروهای دولتی، استارت تظاهراتی گسترده زده شد که منجر به لغو این قانون تبعیض‌آمیز از سوی محکمه شد.
اما داستان به اینجا ختم نشد و این شعله بیشتر زبانه کشید و چشم‌های بیشتری را کور کرد؛ چنانکه محصلان تظاهرکننده خواستار استعفای نخست‌وزیر این کشور، شیخ حسینه، شدند.
برای محقق‌شدن این خواسته، تظاهرکنندگان به تظاهرات‌شان ادامه دادند تا اینکه نخست‌وزیر ناچار شد راه فرار را بر قرار ترجیح بدهد و راه هندوستان را در پیش بگیرد و دورادور استعفانامهٔ خودش را مهر و امضا کند.
از سوی دیگر، محصلان وارد مقر اقامت نخست‌وزیر شدند و دست به تخریب و غارت زدند و تسلط و سلطهٔ خویش را به نمایش گذاشتند.
اکنون در این کشور اینترنت قطع شده و دولت سه روز رخصت اعلام شده است.
آنچه بحران بنگلادش را شبیه اوضاع افغانستان می‌کند، دو مورد است؛ یکی مثبت و امیدبخش و دیگری منفی و یأس‌آور.
نقطهٔ منفی قضیه این است که نخست‌وزیر این کشور که از سال ۲۰۰۹ منصب نخست‌وزیری این کشور را بعد از پدر (شیخ مجیب‌الرحمان)، اولین رئیس جمهور بنگلادش، به عهده داشت، مجبور شد توسط یک بالگرد از کشور فرار کند و به آغوش هندوستان پناه ببرد.
چنانکه رئیس جمهور پیشین افغانستان، اشرف غنی چنین کرد و وطن را رها نمود و نمک‌گیر و خجالت‌زده کشورهای دیگر گشت.
آنچه این دو فرد را به هم ربط می‌دهد، عدم رهیافت‌شدن‌شان به مسیر عدالت و دست رد نزدن به سینهٔ تبعیض و رهانشدن از دام اغیار و تسلیم‌شدن در برابر خواسته‌های‌شان است.
شیخ حسینه حامی رژیم نحس اسرائیل بود و با وجود اینکه ۹۸ درصد ملتش مسلمان است، او گرایش هندوئیسم داشت و دیکتاتورمآبانه حکومت می‌کرد. اما فرجام حکومت‌های ظالم و ملت‌ستیز چنین است و بالأخره توسط اتحاد و یکپارچگی ملت خودشان از پا درمی‌آید.
نقطهٔ مثبت قضیه، نمایش قدرت زیادِ اتحاد ملت مسلمان بنگلادش در ایجاد تغییر بنیادی در بدنهٔ دستگاه حاکم است؛ چنانکه تظاهرکنندگان بنگلادش این را ثابت کردند.
اما بیش از نمایشِ قدرتمند اتحاد و انسجام مردم در یک کشور، برافراشته‌شدن بیرق امارت اسلامی در خیابان‌های بنگلادش و به اهتزازدرآورده‌شدن بیرق فلسطین بر فراز کاخ نخست‌وزیری بنگلادش است.
باتوجه به درصد بالای مردم این کشور که مسلمان هستند، آنان توانستند کاخ ظلم را منهدم کنند و با همبستگی و پیوستگی‌شان ابرقدرتِ دیکتاتور کشورشان را فراری بدهند.
همان‌طور که ملت شریف افغانستان در کنار رزم مخلصانه در میدان نبرد توانستند پای اشغال را از افغانستان کوتاه کنند، با الگوبرداری از این موفقیت کلانِ مجاهدان افغان، مردم مسلمانِ بنگلادش نیز قوت بازوی خودشان را نشان دادند و خواستار برپایی حکومتی اسلامی بسان امارت اسلامی در کشورشان شدند و حمایت‌شان را از فلسطین نشان دادند.
تمام این اتفاقات روایت‌گر یک نوع بیداری و تحرک در بدن خوابیدهٔ ملت مسلمانِ جهان است که با اوضاع خونین غزه، سرعت پیدا کرده است.
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version