نویسنده: منصور افکار

انسان سلیم‌الطبع فطرتاً می‌خواهد حق و واقعیت را بشناسد؛ در ارزش‌ها به دنبال چیزی است که او را به سعادت برساند و در واقعیات می‌خواهد آنچه را واقعاً هست، درک نماید و دچار توهمات بی‌جا نشود؛ اما گاهی اوقات چون پرده‌ی عصبیت و جاهلیت چشمان انسان‌های متعصب را می‌پوشاند، حق را نیز نادیده می‌گیرند.

وضعیت نامناسب و نابهنجار سیاسی‌ای که در سالیان متمادی بر افغانستان حاکم بود، عده‌ای از باشندگان این مرز و بوم را چنان شیفته و دلداده‌ی تقلید از سایرین کرده بود که حتی به خود زحمت درک کردن و پذیرفتن حقیقت و واقعیت را نمی‌دادند.

برخی از دلدادگان غرب که همواره دچار تزلزل فکری و روحی بوده و در فاصله‌ی چند صد فرسنگی از حق و حقیقت به سر می‌بردند، چنان از آب بیگانگان نوشیده‌اند که حتی پس از شکست مفتضحانه‌ی سردمداران و سرداران خارجی خود، هیچ جام و پیاله‌ای را جز از محبت و تقلید آنان به لب نمی‌برند.

این پدیده‌ی شوم در دل و درون توخالی و اراده‌ی سست و بی‌بنیاد افرادی جایگزین می‌شود که در نتیجه‌ی بیچارگی و آشفتگی خود ناچاراً جهت پر نمودن خلأ فکری و عقلی‌شان به رؤیاهای پوچ و زیان‌بخش تقلید از دشمنان و اعتماد نمودن به آن‌ها می‌پردازند.

در حال حاضر گروه بغاوت که علیه نظام اسلامی قد علم نموده است و با خیال‌پردازی‌های واهی گاهی یک منصب و گاهی منصب دیگر را به خود و دیگران می‌بخشد، در واقعیت از درد تقلید و اعتماد به دشمنان رنج می‌برد.

باید یادآور شد که پدیده‌ی تقلید از بیگانگان، چه در نفر باشد یا ملت، از باور نکردن و اعتماد نداشتن به خویشتن سرچشمه می‌گیرد؛ اگر فردی بر این باور استوار باشد که لیاقت ندارد با فکر خویشتن کاری انجام دهد، خود را ناچار می‌یابد که باید با عقل دیگران فکر کند.

بغاوت‌گران کنونی نیز چون به خویشتن، دین، باور، فرهنگ، تاریخ و ملت خود اعتماد و اعتقاد ندارند، سیاست، فکر، فلسفه و عادات دیگران را مانند قلاده‌ای در گردن انداخته و چشم‌بسته از آن‌ها تقلید می‌نمایند.

آنچه باعث می‌شود که انسان در مقابل این ناهنجاری‌ها، خود را نبازد و به تقلید از دیگران علاقه‌مند نشود، عقل و ایمان است. اگر انسان از عقل خود کار بگیرد و بر قدرت نامتناهی ایمان تکیه داشته باشد، هیچ‌چیزی در مقابلش جلوه نمی‌کند، اما اگر از این دو مورد محروم شود، حتماً خود را می‌بازد.

سران و اعضای جبهه بغاوت چون از دو مورد فوق بی‌بهره‌اند؛ نه اندیشه و عقل کافی دارند و نه ایمان راسخ و قوی، پس از ابتدای امر خود را فروخته و برده‌ی دیگران کرده بودند.

بردگان و بندگان چاره‌ای جز پیروی و تقلید از سرداران خود ندارند؛ اعتماد و اعتقادشان نیز به سرداران خود است. هر آنچه در اختیار دارند و هر آنچه را انجام می‌دهند، از دیگران و برای دیگران است.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version