نویسنده: عبدالحی فروتن
زمانیکه نظام اشغالگران سرنگون شد و ابرقدرت پوشالی به نام امریکا با دهها کشور دیگر تسلیم قدرت ایمانی مجاهدین شدند، این اتفاقات نقطهی عطفی در بیداری امت اسلام شد؛ مجاهدین فلسطین با الگو قرار دادن برادران مجاهد خود در افغانستان، هیبت اسرائیل را درهم شکستند، با به قدرت رسیدن امارت اسلامی افغانستان، امیدی برای مسلمانان ستمدیده چین، هند، تاجکستان و … پیدا شد و مجاهدین افغانستان با شجاعتشان در قلب هزاران مسلمان و غیرمسلمان جای گرفتند.اما باید دانست که محبوبیت مجاهدین صدای بعضیها را که خواهان اسلام امریکایی هستند در آورده است؛ حکومت اشغالگران سرنگون شد و از بقایای جسد پوسیده آن، کرمهایی بیرون آمدند و قصد مبارزه با قاتل آن داشتند. جبههای متشکل از این کرمها به وجود آمد که در فضای مجازی با قدرت زیاد شروع فعالیت کرد اما در فضای واقعی چون تحمل نور خورشید را ندارند، میسوزند و یا زیر پا میشوند، فعالیت چندانی نمیتوانند داشته باشند.و در قسمت دیگر این داستان، امریکای شکستخورده از هر راهی برای جبران شکست خود و به دست آوردن آبروی از دست رفته، استفاده کرد؛ تبلیغات گسترده رسانهای، مسمومسازی نشستهای سرنوشتساز و حمایت از جبهات بغاوت. اما این را باید بداند که ترمیم کردن کوزه شکسته ممکن است اما هرگز مثل قبل نخواهد، هرگز نشانهنهای ذلت ناپدید نخواهند شد، این شکستها هرگز از یاد نخواهند رفت و اگر بغاوتگران را سر تا پا مسلح کنند چه سود؟! بغاوتگران نه پایی دارند که ایستادگی کنند و نه دستی دارند برای جنگیدن!غزه؛ سرزمین شهدا و مظلومین، سرزمینی که حق را از باطل جدا کرد و از چهره تروریستان واقعی پرده برداشت. بغاوتگران علنا مجاهدین فلسطین را تروریست مینامند، با اسرائیل جنایتکار ابراز همدردگی میکنند و از غرب میخواهند که «چون طالبان طرفدار حماس تروریست اند، از ما حمایت حمایت کنید! ما میخواهیم یک اسرائیل جدیدی در افغانستان تاسیس کنیم، ما رهروان واقعی راه صهیونیست هستیم!» هر کسی که از بغاوتگران به نحوی حمایت میکند از دو چیز خالی نیست؛ یا مریض روانی است و نمیفهمد و یا بغضی از اسلام دارد و آخرت را برای دنیا خود را فدا میکند.