در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان، کمتر چهرهای به اندازهی امرالله صالح در تثبیت و توجیه نظام استبدادی زیر نام جمهوریت نقش ایفا کرده است.
او در سالهایی که مردم رنجدیدهی افغانستان شبوروزهای دشواری را زیر ادارهی مزدور وقت سپری میکردند، بهعنوان یک مهرهی مؤثر برای غرب، نقشهای کلیدی در ساختار امنیتی و سیاسی رژیم جمهوریت به دوش داشت.
قابل ذکر است که شخصیت تاریک وی یکی از پرورشیافتهگان مکتب احمدشاه مسعود است؛ مکتبی که با وجود ادعاهای پرزرقوبرق، چیزی جز خاین، دزد و غارتگر به جامعهی افغانی تحویل نداده است.
امرالله صالح از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹ بهحیث رئیس عمومی امنیت ملی ایفای وظیفه میکرد؛ ریاستی که بر خلاف نامش، تنها هدف واقعی آن تأمین منافع بیگانهگان و استحکام پایههای رژیم دستنشاندهی آنان بود.
در همان زمان، امرالله صالح در لباس یک غلام وفادار، با هدایت مستقیم باداران غربیاش، تمام سعی خود را به خرج داد تا صدای کسانی را که به ماهیت اصلی جمهوریت پی برده بودند، خاموش سازد.
او پس از نشان دادن وفاداریاش به سیاستهای فاسد غرب، در سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۸ بهحیث سرپرست وزارت امور داخله تعیین شد و پس از آن، در انتخابات ۱۳۹۸ بهحیث معاون اول اشرف غنی برگزیده شد.
با رسیدن به سمت معاون اول ریاستجمهوری، اشرف غنی مسئولیت مستقیم «طرح امنیتی کابل» را به وی سپرد؛ مسئولیتی که منابع هنگفت مالی و صلاحیتهای وسیع را در اختیارش گذاشت. اما بهجای بهبود وضعیت ناهنجار امنیتی شهروندان، از این مسئولیت بهمثابه ابزار فساد و غارت بودجههای ملی استفاده نمود.
صالح به همان اندازه که در خدمت به دشمنان این سرزمین، موقف ثابت و تغییرناپذیر داشت، در برابر حمایتهای خارجی همواره دچار برخورد دوگانه بود؛ چنانچه در زمان جمهوریت از مداخلات غربیها بهویژه امریکا و ناتو حمایت میکرد و آنان را «ضامن دموکراسی» میخواند، اما پس از سقوط کابل، همان کشورها را به خیانت متهم ساخت.
او در روزهای تیره و تار جمهوریت، در حالی از توافقنامهی دوحه میان طالبان و امریکا انتقاد میکرد که همزمان از ادامهی حمایت نظامی و مالی امریکا استقبال مینمود؛ تناقضی آشکار که نشاندهندهی مصلحتجویی شخصی او بود.
امرالله صالح نیز مانند بسیاری از مقامهای رژیم سقوطکردهی جمهوریت، در انحصارگرایی زبانی، قومی و تشکیلاتی نقش برجستهای داشت. او در زمان حضورش در حکومت، تلاش میکرد افراد نزدیک به خود را در بستهای مهم امنیتی و دولتی جابجا کند و در مقابل، کسانی که از قوم یا زبانش نبودند را کنار بزند؛ تعصبهای نادرستی که خود عامل عمدهی دوری مردم از دستگاه فاسد حکومتی پنداشته میشد.
در عرصهی فراتر از سطح ملی، در سطح بینالمللی نیز، امرالله صالح هیچگاه موقف ثابت نداشت، بلکه در هرجا که منافع خود را میدید، بدان سو متمایل میشد و زبان به ستایش آن میگشود. از همینرو چه در دورهی جمهوریت و چه پس از فرارش به کشورهای غربی، مواضع او همواره بر بنیاد منافع شخصی تغییر میکرد؛ گاه از یک کشور طرفداری میکرد و گاه از کشور دیگر.
در نتیجه باید گفت که امرالله صالح، نماد سیاستمداریست که نهتنها در صحنهی داخلی، بلکه در مناسبات بینالمللی نیز قربانی منافع و مصلحتهای شخصی خود بوده و از ارزشها و هویت واقعی مردم افغانستان فاصله گرفته است؛ از همینرو با انحصارطلبی، دورویی در مواضع و سوء استفاده از مناسبات قومی و زبانی، بهجای ساختن آیندهای بهتر برای کشور و مردمش، فقط بر دوام بحرانها و دامن زدن به تفرقهها افزوده است.
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.