عبدالرشید دوستم، وطن‌فروشی در لباس وطن‌پرستی؛ افغانستان طی چهل سال گذشته شاهد حوادث و اتفاقات زیادی بوده است؛ حوادثی‌که غالباً تلخ و غم‌انگیز بوده و خاطرات ناخوشایند زیادی را در اذهان عامهٔ ملت افغانستان برجای گذاشته است.

بدون شک، چهل سال جنگ و ناامنی در حالی‌که این سرزمین بازیچهٔ دست ابرقدرت‌های دنیا و اجیران داخلی‌شان شده بود، فضای نامیمونی را برای مردم این دیار خلق کرده است.

در تمام این مدت، افراد زیادی از درون جامعهٔ افغانی برخواسته، عده‌ای خود را سپر این ملت رنج‌دیده ساخته‌اند و برخی دیگر اما با سوءاستفاده از وضعیت موجود، در صف دشمنان دین و کشورشان قرار گرفته و طوق ذلیلانهٔ غلامی و بردگی را بر گردن آویخته‌اند.

در این میان، در بحبوحهٔ تهاجم کشورهای بیگانه به‌خصوص اتحاد شوروی و متعاقباً آمریکا و ناتو، نقاب از چهره‌های بسیاری کنار رفت و ماهیت و ذات واقعی افرادی‌که خود را خادمان مردم معرفی می‌کردند، نمایان شد.

آن‌گاه که ملت باایمان و مخلص افغان‌زمین از ظلم و جور حکومت دست‌نشاندهٔ اتحاد شوروی سابق و اجیران داخلی‌شان به ستوه آمده و با دستانی خالی عزم خود را بر شکست ابرقدرت آن‌زمان جزم کردند، عده‌ای لباس خیانت را مخفی ساخته و نقاب مجاهد و غمخوار ملت بر چهره زدند و فریاد دفاع از حق سر دادند.

افرادی‌که تا قبل از در خطر افتادن منافع شخصی‌شان، در رکاب دولت اجیر شوروی قرار داشته و در موارد بی‌شمار، دست راست آنان در انجام جنایات بسیار هولناک علیه ملت‌شان بودند.

عبدالرشید دوستم، چهرهٔ سیاهی‌که نامش در طول این سال‌ها با خون، خیانت و مزدوری برای بیگانگان گره خورده است؛ شخصی‌که در زمان قیام ملت افغانستان در برابر ارتش سرخ شوروی، در کنار اشغالگران ایستاد و به‌جای دفاع از خاک و مردم خود، عملاً به‌عنوان بازوی نظامی بیگانگان وارد میدان شد.

ناگفته نماند که کارنامهٔ او از همان آغاز، سرشار از خیانت به وطن و مظلوم‌کشی بود؛ فردی‌که بارها با تغییر شرایط و تغییر قدرت‌ها، رنگ عوض کرده و خود را در قامت «مدافع مردم» معرفی نمود. اما در واقعیت، دوستم هیچ‌گاه به فکر مردم و کشورش نبود؛ بلکه تنها چیزی‌که برایش اهمیت داشت، قدرت، ثروت و بقای شخصی بود و بس.

جنایات او محدود به روزهای همکاری با شوروی نبود؛ چرا که در سال‌های پس از فرار شوروی از افغانستان نیز، دوستم به یکی از چهره‌های اصلی جنگ‌های داخلی بدل شد؛ نبردهای ویرانگری‌که پیامدهای منفی آن کمتر از زمان اشغال نبود، با این تفاوت که دشمنان این برهه افرادی از درون این خاک بودند، نه بیگانگان.

در تمام این مدت، نیروهای تحت امر دوستم در کشتار مردم بی‌دفاع، غارت دارایی‌ها، ویرانی قریه‌جات و شهرها و حتی اذیت و آزار زنان و کودکان دست داشتند؛ به‌گونه‌ای‌که خاطرات مردم شمال افغانستان با ستم‌ها و تجاوزات او و افرادش گره خورده است؛ لکه‌های سیاهی‌که هیچ‌گاه پاک نخواهد شد.

در عین حال، او در هر مرحله از تاریخ معاصر افغانستان دست در دست قدرت‌های خارجی گذاشته و با القاب و نقاب‌های گوناگون، مسیر خیانت به دین، کشور و ملت‌اش را برگزیده است.

گاه به روس‌ها تکیه زد، زمانی خود را به امریکایی‌ها فروخت و گاهی هم با ناتو هم‌پیمان شد؛ حقیقتی‌که نشان می‌دهد دوستم هیچ‌گاه به استقلال کشور و عزت ملت پایبند نبوده و در همه حال غلام اجنبی‌ها باقی مانده است.

از همین‌رو اکنون زمان آن فرا رسیده است که چهرهٔ واقعی او بیش از پیش آشکار شود. سلسله مقالاتی‌که در ادامه می‌آید، در حد توان پرده از کارنامهٔ ننگین عبدالرشید دوستم برخواهد داشت؛ کارنامه‌ای مملو از خیانت، جنایت و بردگی برای بیگانگان.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version