گروه‌ها، چهره‌های سیاسی و افراد مقیم خارج از افغانستان اکنون در مبهم‌ترین و سرگردان‌ترین حالت ممکن قرار دارند، آنها گاهی شعارهای جنگی سر میدهند، گاهی خود را مشاور و رایزن معرفی کرده و مشاوره‌های بی‌مورد و بی‌فایده فیسبوکی و به دور از واقعیت می‌دهند و گاهی نیز تلاش می‌کنند کارنامه‌ها و بی‌باکی‌های ثبت شده خود را در تاریخ تغییر دهند. آنها اکنون تقریباً به معنای واقعی کلمه از دنیای حقیقی و زندگی بیرون آمده و در دنیای مجازی زندگی می‌کنند. با توجه به وضعیت کنونی آنها، چنین به نظر می‌رسد که این افراد و چهره‌ها بخش اعظم هر ۲۴ ساعت زندگی خود را با رسانه‌های اجتماعی می‌گذرانند و زندگی آنها مجازی شده است.

آنها به جای اینکه به مسائل با عینک‌های حقیقی و واقعی نگاه کنند، برعکس هر چیزی را در ترازوی رسانه‌های اجتماعی می‌سنجند. وقتی در رسانه‌های اجتماعی شعارها و داستان‌های جنگ زمزمه می‌شود، آنها گرم می‌شوند و این شعارها و زمزمه‌ها را همراهی می‌کنند. وقتی بحث به مسائل سیاسی دیگر، دیالوگ و گفتگو کشیده می‌شود، آنها خود را مشاور کرده، گاهی به مخالفین، گاهی به حکومت فعلی، گاهی به سیاستمداران و گاهی به کشورها مشاوره می‌دهند؛ آنها فکر می‌کنند، آنچه می‌گویند باید همانطور شود و گویا جهان طبق میل آنها پیش خواهد رفت.

اکنون که بار دیگر این بحث گرم شده است که گویا حکومت کنونی افغانستان باید با مقامات و دکانداران سیاسی دوران جمهوریت سرنگون‌شده آشتی کند، آنها را به قدرت برساند و یک بار دیگر بر دوش ملت سوار کند، یک گروه از مقامات جمهوریت سرنگون‌شده مقیم خارج مشغول تکرار همین حرف هستند، می‌نویسند و در رسانه‌های اجتماعی به حکومت فعلی مشاوره می‌دهند، اما آنها در عین حال تمام فرصت‌هایی را که زمانی در این زمینه وجود داشت، فراموش می‌کنند.

پس از توافق دوحه، مدت طولانی برای سازش سیاسی، گفتگو و آشتی فرصت وجود داشت، اما متأسفانه همین سیاستمداران فاسد، رهبران احزاب قومی و مقامات جمهوریت سرنگون‌شده آن را بر باد دادند. آنها در آن زمان برای ادامه قدرت خود و طولانی کردن جنگ در اینجا فرصت‌های زیادی را از دست دادند، به جلسات کودکان را می‌فرستادند، به نوعی آن فرصت‌ها را مسخره می‌دیدند و آنها را به چشم غنیمت نگاه می‌کردند، در آن زمان نیز بارها به آنها این پیام رسید که این فرصت‌ها دائمی و حتمی نیستند، پس باید حداکثر استفاده از آنها برده شود، اما آنها به جای استفاده، از آن بازی‌های کودکانه ساختند و مقامات جمهوریت اراده واقعی برای سازش نداشتند.

البته آنها پیش از آن نیز بارها آزموده شده بودند، آنها نه به این وطن و نه به این ملت هیچ تعهدی نداشتند، از همان ابتدا به دنبال منافع خود بودند، آنها برای هر معامله‌ای با هر کسی و به هر قیمتی آماده بودند، به شرطی که منافع شخصی آنها حفظ شود، اما اکنون که افغانستان از شر آنها خلاص شده است، ملت نفس راحتی کشیده است، اکنون دوباره به نام گفتگو، پیشنهاد فرآیندهای جعلی جدیدی را مطرح می‌کنند و برخی شیادان به تبلیغ آن می‌پردازند، اما اکنون آنها باید بفهمند که خیلی دیر شده است، اکنون نه آن فرصت وجود دارد و نه آن اعتماد. آنها هم فرصت را از دست داده‌اند و هم اعتماد را. اکنون شرایط افغانستان متفاوت است و بهتر است به جای این مسائل تکراری و بی‌مزه، بر اولویت‌ها و نیازهای دیگر تمرکز شود و بس!

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version