پاکستان امروز کشوری است که سرنوشتش در دست رژیم پیچیده، مبهم و بی‌هویت افتاده است؛ رژیمی که خود نمی‌داند به کدام سو می‌رود و مرزهای سیاست، اقتصاد و روابط را دیگران برایش تعیین می‌کنند. رهبران سیاسی می‌توانند برخلاف خواست ملت تصمیم بگیرند و عمل کنند، اما ملتِ مجبور چاره‌ای جز تماشا ندارد؛ اگر صدای اعتراض بلند کند، کشته می‌شود؛ اگر برخیزد و مقاومت کند، یاغی و تروریست نامیده می‮شود؛ و اگر سخن بگوید، در پشت میله‌های سیاه زندان محبوس می‌شود.

این بار مردم پاکستان با حیرت به سیاست‌های عاصم منیر نگاه می‮کند. او در دیدارهای پنهان و آشکار، مأمور اجرای پروژه‌ای مشترک میان پاکستان و ایالات متحده شده است؛ پروژه‌ای که هدف آن سوق دادن شعلهٔ بحران به‌ سوی افغانستان است تا از این راه، فشارهای داخلی در پاکستان کاهش یابد و آتش جنگ از خاک پاکستان به افغانستان منتقل شود. اما ایستادگی حکومت جدید افغانستان در مقابل اجرای این پروژه، همبستگی مردم کشور و عقب‌ نشینی ملیشه پاکستانی از میدان نبرد، سبب شد تا نخستین مرحلهٔ این پروژه با شکست و وضعیت غیرمنتظره‌ای کنونی روبه‮رو شود.

پاکستان با استفاده از این موقع کوشید تا بخش پنهان این پروژه را به میز گفت‌وگو بکشاند. کشورهای میانجی تلاش داشتند در چند روز آتش برافروخته را خاموش کنند، ولی با دیدن اینکه هیئت پاکستانی نه با زبان گفت‌وگو آشناست، نه با ادب احترام متقابل، و نه می‌داند چگونه یک مسئله را با منطق و درک سیاسی مطرح سازد؛ شگفت‌زده شدند. هدف پنهانی پاکستان این بود که ذهن جامعهٔ جهانی را از بحران‌ها و آشوب‌های داخلی خویش منحرف ساخته و آن را به‌ سوی افغانستان بکشاند. اما نتیجهٔ این بازی، برعکس از آب برآمد، جهان از موضع افغانستان ستایش کرد و انگشت ملامت را به‌ سوی پاکستان دراز نمود.

حکومت پاکستان مانند فردی است که در میان سیلاب دست و پا می‌زند و برای نجات به هر شاخه و سنگی چنگ می‌زند، ولی دستش به چیزی نمی‮رسد. پاکستان از هر طرف با چالش‌های داخلی دست به گریبان است، بحران‌های اقتصادی، ناامنی‌های روزافزون، حضور گروه‌های مسلح و تنش‌های شدید در مرزها. در این میان، مهم‮ترین خطر، جنگ درونی و فشارهایی است که به حد تحمل‌ناپذیری رسیده است. دولت پاکستان هر بار تلاش می‌کند مسیر این جنگ را منحرف کند؛ حتی تلاش کرده است که مخالفان حکومت افغانستان را تحریک نماید، برای‮شان نشست‌ها و کنفرانس‌هایی برگزار کند، اما جای خوشحالی این است که خودِ این افراد و گروه‮ها بیشتر از پاکستان گرفتار بحران‌های پیاپی هستند.

ملت پاکستان اکنون دریافته‌اند که ادامهٔ حاکمیت رژیم کنونی، کشور را به ورطهٔ نابودی می‌کشاند. اقتصاد در حال فروپاشی است، قرضه‮های سنگین دولت تا اطفال نوزاد می‮رسد، کشور در چنگال رهبری نالایق و بی‌درایت گیر افتاده است. برای کشوری مانند پاکستان، وجود رهبران ناتوان خطرناک‌تر از هر تهدید دیگر است. تمام جغرافیا، توان اقتصادی و قدرت نظامی این کشور با چالش‮های روبه‮رو است، در این قسمت لرزشی عادی می‌تواند پاکستان را محو کند.

قدرت‌های بزرگ جهان نیز چشم بر قدرت اتمی پاکستان دوخته‌اند و شب و روز انتظار فرصتی را می‌کشند. اگر روزی ساختار کنونی پاکستان فروپاشد، وارثان این سرزمین شاید حتی نام آن را از مضمون جغرافیه حذف کنند. ملت پاکستان خود به دسته‌ها و جناح‌های رقیب تقسیم شده است؛ هر گروه در فکر سقوط حکومت است. پاکستان دیگر در سراسر جهان هیچ دوست و پشتیبانی ندارد و حتی با همسایگان خود نیز روابط سالم و صادقانه ندارد. باور این است که اداره حاکم، فلج و در آستانهٔ نابودی کامل قرار گرفته است.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version