هرگاه در طول تاریخ، حکومتی مشروع در داخل کشوری، پس از تحولات و انقلاب‌ها شکل گرفته و از دسیسه‌های دشمنان و مداخلات آنان خالی گردیده است، چنین حکومتی هرچند در آغاز راه با مشکلات و دست‌اندازهای مختلفی برای پذیرفته‌شدن از سوی کشورهای بزرگ جهان مواجه بوده است، اما سرانجام از سوی حکومت‌های درجهٔ اول جهان به رسمیت شناخته شده است. این مسئله حتمی است و روزی اتفاق خواهد افتاد. هرچند شاید برای طی‌شدن پروسهٔ آن، مدت‌زمانی صرف شود و برخی کشورها در پذیرفتن آن نخست به اقدامات و توافقات ابتدایی رو بیاورند، اما در خاتمه تصمیم بر همین خواهد بود که حکومت سرپرست و فعلی کشور به رسمیت شناخته شود.

ولی آنچه در این میان به مذاق انسان‌هایی معلوم‌الحال خوش نخواهد آمد، این است که چنین انسان‌های منفعت‌طلب و مصلحت‌جو که همواره نظر و رأی خودشان را همسو با مقاصد و آرمان‌های شخصی‌شان دنبال می‌کرده‌اند، از وقوع چنین اتفاقاتی و چنین توافقاتی خرسند و خوشحال نخواهند شد. برعکس، همیشه سعی خواهند کرد خودشان را عقل‌کل و دانای جهان نشان بدهند و هر کشوری را که با چنین حکومت سرپرستی به توافقات ابتدایی یا نهایی برای به رسمیت‌شناختن برسد، با انواع و اقسام تهمت‌ها و یادآوری‌های کاذب گذشته متهم کنند.

شاید در این میان، هر جرم و جنایتی را که در طول تاریخ دور و نزدیک آن کشور توسط متجاوزان رخ داده باشد و علیه ملت ظلم‌ها و ستم‌ها روا داشته شده باشد، همهٔ آنها را جان‌فشانی و قربانی و فداکاری مثبت محسوب کنند و به‌عنوان امتیاز برای دشمن مطرح کنند که امروز در پرتو این توافقات از ارزش آن کارنامهٔ سیاه کاسته شده است.

همین انسان‌ها فراموش کرده‌اند که در گذشته در سایهٔ حمایت‌ها و پشتیبانی‌های همان دولت‌ها بوده است که توانسته‌ بودند بر کرسی حکومت تکیه بزنند و هر دسیسه و توطئه را علیه کشور و مصالح عمومی و منافع مردم به اجرا در بیاورند. اما آن زمان کسی زبان نمی‌گشود و چشم‌ها را باز نمی‌کرد و نمی‌گفت که این سردمداران چیزی را نمی‌دانستند یا گفته‌ها و خواسته‌های‌شان علیه ملت و مردم بود، نه به نفع آنان.

ولی امروز که منافع خودشان را از دست داده‌اند و از دور رقابت‌ها خارج شده‌اند و پُشت‌شان از پشتیبانی‌های متعدد و پنهانی خالی گردیده است و تنها چشم‌شان به‌سوی خودشان برگشته است، لذا هر آنچه را که به زعم خودشان درست و حق می‌پندارند، بر زبان می‌آورند و علناً بیان می‌کنند که آن ظلم‌ها و جنایت‌هایی که نیروهای نظامی اشغال‌گران و متجاوزان علیه ملت مرتکب شده بودند، در حقیقت جزو فداکاری‌های آن نیروهای نظامی بوده است؛ دریغ از آنکه طرف مقابل آن کافران، ملت خودشان و مردم خودشان بودند که جان دادند و کشته شدند و قطع عضو شدند و دار و ندارشان نابود شد و در بحبوحهٔ جنگ و جهاد و ویرانی، فرصت‌های زندگی را از دست دادند.

لذا از چنین انسان‌هایی چطور انتظار می‌رود که در آینده بتوانند سکاندار حکومت و دولت کشور باشند و تصمیماتی به نفع دولت و مردم بگیرند و بتوانند آیندهٔ کشور را از هر نظر تأمین کنند.

همین افراد که امروزه به‌خاطر از دست‌دادن منافع خودشان و دور ماندن از وادی تحقق آرمان‌های‌شان، دست از بیان هر سخنی و چسباندن هر تهمتی به هر کسی و هر کشوری دریغ نمی‌کنند، در آینده چطور می‌توان از آنان انتظار حمایت و پشتیبانی علیه متجاوزان و اتخاذ تصمیم‌های درست هنگام مشکلات را داشت!

طرح این اتهام نیز درست نیست که اردوی کشوری به‌خاطر برداشته‌شدن حمایت کشوری خارجی از آنان باعث شده که فلج شود و از کارایی بماند، بلکه واقعیت امر این است که اردوی فرسودهٔ دوران گذشته به این واقعیت پی برده بود که جنگ آنان جنگ عدالت و انصاف نیست، بلکه جنگی علیه خودشان و کشورشان است. همچنان به این واقعیت پی بردند که دشمنان اصلی آنان در کنارشان قرار دارند و باعث و بانی کشته‌شدن ملت خودشان هستند. لذا تصمیم درستی گرفتند و سلاح بر زمین گذاشتند و برای پیروزی علیه دشمنان با برادران خودشان هم‌دوش و هم‌شانه شدند. در این امر نه توافقات دشمنان تأثیرگذار بوده و نه دلیل دیگری در میان بوده است.

هرچند از دیدهٔ انصاف به دور نیست که ملت شریف افغانستان همواره توانسته‌اند که حقایق پشت پردهٔ آن انسان‌های مغرض و خائن را کشف کنند و از حقایق‌شان مطلع گردند. باوجوداین، این یادآوری اشکال نخواهد داشت تا تذکره‌ای باشد برای اذهان نسل جدید که در آن دوران‌ها نبوده‌اند یا هنوز به سن تکلیف و هوشیاری نرسیده بودند و امروزه امکان دارد فریب سخنان زرق‌وبرق‌دار آنان را بخورند و محو جمال دروغین تصویر و چهره‌شان گردند.

از همین‌رو مسئولیت انسان‌های هوشیار و کسانی که در هر دو دوران زندگی کرده‌اند، این است که حقایق را درست و همان‌گونه که اتفاق افتاده است، برای همگان و مخاطبان برملا کنند و حقیقت انسان‌های خودفروخته و منفعت‌طلب را برای نسل امروز بشناسانند.

از سوی دیگر، چنین انسان‌های دل‌به‌غرب‌باخته مدعی این هستند که کشورهایی که تا دیروز حامیان آنان بودند و برای تحقق و پیاده‌کردن تمام برنامه‌های غلط و ناشایست و ضد اخلاقی و اسلامی در یک کشور اسلامی هر کاری می‌کردند و هر هزینه‌ای را پرداخت می‌کردند و برای تحقق این مسائل به هر کسی اعتماد می‌کردند و دست و پای او را از زر و سیم پُر می‌کردند، امروز دارند راه اشتباه را به پیش می‌برند و فریب خورده‌اند. اما در حقیقت، امروز همان کشورها نیز به همین حقیقت پی برده‌اند که در گذشته اشتباه بزرگی مرتکب شدند و روی انسان‌های اشتباه شرط بستند و در روزنهٔ کارهای آنان دنبال امید واهی گشته‌اند.

لذا آنان امروز دارند از گذشته درس عبرت می‌گیرند و اشتباه خودشان را جبران می‌کنند و به همین واقعیت دست یافته‌اند که باید از حکومت‌های مردمی و خودی کشورها حمایت کنند، زیرا تنها از راه تعامل می‌شود با آنان دادوستد داشت و روابط را تقویت نمود.

ولی آن انسان‌های مزه‌چشیده هنوز نمی‌خواهند به این واقعیت تن بدهند و همچنان در رویای خیسِ به قدرت‌رسیدن در آینده زندگی می‌کنند؛ اما فراموش کرده‌اند که فرصت همیشه یک‌بار به آنان دست خواهد داد و همیشه سفرهٔ خیرات پهن نیست که برنج صافی بخورند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version