نویسنده: مبارز هروی

سه سال از برپایی نظام اسلامی در افغانستان می‌گذرد، افغانستانی که در سال‌های قبل از آن شاهد حوادث تلخ بی‌شماری بود و هر روز با بهانه‌های مختلف از این ملت رنج‌دیده قربانی می‌گرفت.

با آمدن امارت اسلامی، دستگاه فاسد جمهوریت از هم پاشید و اشغالگران نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند، نظام اسلامی برپا شد، ظلم و جنایات ریشه‌کن گردید و خاطرات تلخ زمان اشغال نیز رو به فراموشی نهاد.

در این مدت، گروهی متشکل از بدنام‌ترین و سیاه‌ترین چهره‌های تاریخ افغانستان، به امید بازگشت دوباره به قدرت و از سر گرفتن چپاول‌هایشان، در مقابل نظام اسلامی اعلان بغاوت کردند.

بغاوت‌گران به ‌شکل کلی به دو دسته تقسیم شدند:
۱. عده‌ای ساده‌لوح که نتوانستند به دامان غرب پناه ببرند و در داخل افغانستان دست به سلاح برده و اعلان سرکشی کردند.
۲. عده‌ای جنگ‌سالار با پیشینه‌های تاریک و عجین‌شده با خون ملت بی‌گناه افغانستان که به‌خاطر خوش‌خدمتی‌های زیاد به دنیای کفر، توانستند همچون بردگانی وفادار، همراه باداران غربی‌شان از افغانستان بیرون شوند.

دسته‌ی اول با افتادن در دام زهراگین شیطان و مزین‌شدن این کار شنیع‌شان، سلاح برداشته و به امید همکاری کشورهای دیگر و وعده‌های پوشالی رهبران خودخوانده‌شان، جهت مبارزه با نیروهای امنیتی نظام اسلامی به کوه‌ها بالا شدند و اعلان بغاوت کردند.

بغاوتی که خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کردند، در فضای حقیقی به‌پایان رسید، نه‌تنها سربازان عادی، بلکه فرماندهان نامدارشان نیز یکی پس از دیگری به سزای اعمال‌شان رسیدند و دین و دنیای‌شان در راه اهداف شوم دشمنان اسلام برباد رفت.

اگرچه اکنون نیز هر از گاهی در فضای مجازی خبرهایی مبنی بر وقوع عملیات‌های مختلف‌النوع‌شان دیده می‌شود، اما همان‌طور که برای هر صاحب عقلی ظاهر و هویداست، این عملیات نه در حقیقت بلکه در فضای مجازی انجام می‌شود و هیچ‌گونه سند و مدرکی برای اثبات وقوع آن وجود ندارد.

ناگفته نماند که بزرگ‌ترین هدف‌شان از نشر این اخبار نیز ایجاد ترس و رعب میان مردم است، الحمدلله اکنون حتی پسربچه‌ای ۷ ساله نیز از واقعیت این نوع ادعاها واقف و آگاه است.

دسته‌ی دوم اگرچه هنوز وجود فیزیکی دارند، اما اعتبار و ارزش‌شان حتی نزد باداران‌شان نیز از بین رفته است و با تعبیری دیگر، قصه‌شان به‌مفت است؛ چراکه در مدت سه سال گذشته به هر دری زدند تا شاید کشوری یا قدرتی آن‌ها را به غلامی و بردگی خود بپذیرد، اما همان‌طور که انتظار می‌رفت، هیچ کشوری این چهره‌های سیاه را نپذیرفت و در نتیجه همچون گوسفندانی بدون چوپان به حال خود رها شدند.

در چند روز اخیر نیز با مطرح‌نمودن تشکیل حکومت در تبعید، خود را دست‌مایه طنز دیگران نمودند و بعد از اظهارات جنجالی اخیر دوستم و محقق، مهر خاتمه بر اتحاد نمادین‌شان زده شد؛ اتحادی که شکل نگرفته از هم پاشید.

در پایان، اگر بخواهیم بحث را جمع‌بندی کنیم، با اطمینان کامل می‌توان گفت که از جبهه پوشالی بغاوت، چه در بیرون و چه در داخل افغانستان، جز یک نماد کاذب چیز دیگری باقی نمانده است و دیری نخواهد گذشت که این نماد توخالی نیز از یادها و خاطره‌ها فراموش شود، ان‌شاءالله.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version