نویسنده : عبدالحی فروتن
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.
زمانی که هند تحت اشغال انگلیس در آمد، دولت‌‌ِ اسلامی که قرن‌ها در آن حکومت می‌کرد فروپاشید، مسلمانان سرکوب و قتل‌عام شدند، زمین‌های مسلمانان در تصرف هندوهای تحت حمایت انگلیس در آمدند و بلآخره انگلیس نقشه شوم خود را پیش کرد؛ کوتاه کردن دست مسلمانان از سرزمین ‌شان، الصاق بخش بزرگی از زمین‌های آنها به هند، تفرقه افکنی و…
اما بنگلادیش؛ کشوری پرجمعیت در جنوب آسیا که در سال ۱۹۷۱ میلادی بعد از به وجود آمدن پاکستان و تجزیه آن – توسط انگلیس – و به کمک هند تاسیس شد، اما با تحولات سیاسی و اجتماعی قابل توجه‌ی روبرو شده است؛ علیٰ‌رغم خوشحالی خام برای استقلال، این کشور با فقر گسترده و بی‌ثباتی سیاسی‌ دست و پنجه‌ نرم می‌کند.
سال‌های اولیه‌ی استقلال، بنگلادیش با قحطی سختی مواجه شد و مشخص شد که جدایی و تجزیه اثرات مخربی بر مسلمانان بنگلادیشی داشته است.
شیخ مجیب‌الرحمن جدایی‌‌طلب، سیاست‌مدار، رهبر تحت حمایت هند و بنیان‌گذار بنگلادیش بود. او در سال ۱۹۷۵ میلادی ترور شد ‌و بعد از آن دوره حکومت نظامی آغاز و تا سال ۱۹۹۰ میلادی ادامه یافت.
شیخ حسینه واجد؛ دختر شیخ مجیب‌الرحمن، سیاست‌مدارِ سکولار و دیکتاتور خون‌ریز که از بخت‌خوش‌اش – یا شاید از بدشانسی‌اش-، زمان ترور ‌پدرش او و خواهرش در خارج از کشور بودند و از ترور جان سالم به در بردند‌. او با همان جانی که نجات یافته بود، جان‌های زیادی را گرفت، او در پانزده سال اخیر، حکومت دیکتاتوری تشکیل داد و مانند پدرش تحت نفوذ و حمایت هند بود.
طی این مدت حکومتش حقوق انسانی و آزادی‌های فردی را از مردم سلب کرد، سکولاریزم را بر اسلام ترجیح داده و آن را بر مسلمانان تحمیل نمود، علما را به شهادت رساند و دست او در فسادهای زیادی دخیل بود.
دو علتی که رول مهمی در اعتراضات بنگلادیش داشتند عبارت اند از:
۱. اصلاح سهمیه کار:
جنگ سال ۱۹۷۱ میلادی (جنگ استقلال) حتی در زمان شیخ حسینه واجد بر سیاست‌های بنگلادیش بی‌تاثیر نبود؛ سیستم سهمیه‌ی کار که توسط دولت شیخ مجیب‌الرحمن برای پاداش به خانواده‌های
مبارزان آزادی ( جنگ استقلال) ایجاد شد به این‌گونه بود که ۳۰ درصد از مشاغل دولتی را برای آنها اختصاص می‌دهد و این به یک موضوع جنجالی تبدیل شد و معترضان خواستار
اصلاح آن شدند.
۲. تنفر از دولتِ سکولار:
حسینه واجد یک سکولار بود و هر کسی که سکولاریزم را به چالش می‌کشید یا به فکر ایجاد حکومت اسلامی می‌بود، به عنوان
«راژاکار» یا کسی که به بنگلادیشی‌ها خیانت و به نفع پاکستان جانب‌داری کرده است،
خاموش، کشته و یا زندانی می‌شد.
برای کنترل مردم مسلمان بنگالی، تلاش‌های زیادی برای گسترش سکولاریزم انجام شد و هدف این بود که مسلمانان بیشتر به قبیله
یا ملت خود وفادار باشند تا به امتِ بزرگ اسلامی! (جلوگیری از اتحاد اسلامی)؛ یک مسلمان به اصطلاح سکولار که تنها از روی اسم
مسلمان است، سکولاریزم را راه نجاتی از دست ملاهای به اصطلاح عقب‌مانده می‌بیند.
حاکمیت اسلامی و اقامه‌ی شریعت، مسلمانان را قوت می‌بخشد، ترس و رعب را در دل کفار جای می‌دهد و یگانه راه حفظ ارزش‌های اسلامی می‌باشد که به همین علت، طاغوتان جهان در پی نابودی آن و جایگزین نمودن نظام‌های وفادار ( سکولاریزم) اند اما مسلمانان با گذشت هر روز، به حقیقت نهان حکومتِ شیطان‌ها (سکولاریزم) بیشتر پی می‌برند، بیشتر از آن متنفر می‌شوند، برای دست‌یابی به حکومت شرعی می‌جنگند، جان می‌گیرند و جان می‌دهند.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version