در دل تاریخ پرآشوب افغانستان، نام خیانتکار مرموزی است که لقب قهرمان را یدک می‌کشد. احمدشاه مسعود، سکه‌ای دو رو که از یک‌سو «قهرمان» خوانده شده و از سوی دیگر، دست به جنایاتی زده است که هنوز زخم‌های آن بر پیکر کابل و شمال افغانستان باقی است.

در میان جنایات احمدشاه مسعود، فاجعه افشار جایگاه ویژه‌ای دارد. در زمستان سال ۱۳۷۱، نیروهای تحت فرمان او و متحدانش به منطقه افشار در غرب کابل حمله کردند؛ حمله‌ای که به کشته‌شدن صدها غیرنظامی، عمدتاً از قوم هزاره، انجامید.

گزارش‌های متعدد از تجاوز، غارت و قتل‌عام در آن روز حکایت دارند. این واقعه، لکه‌ای ننگین و نمادی از بی‌رحمی و بی‌قانونی در دوران مسعود به‌شمار می‌رود.

با این حال، احمدشاه مسعود در سال‌های بعد، به‌ویژه پس از ترورش در سال ۲۰۰۱، به‌عنوان «قهرمان ملی» افغانستان شناخته شد. این لقب در دوران ریاست جمهوری حامد کرزی به او اعطا شد و روز ترورش (۱۸ سنبله) به‌عنوان «روز شهید» در تقویم رسمی کشور ثبت گردید.

اما این تصمیم نه از دل اجماع ملی، بلکه زیر فشار شدید شورای نظار و حلقات نزدیک به جمعیت اسلامی گرفته شد؛ گروه‌هایی که نفوذ گسترده در ساختار قدرت داشتند و از مسعود، نماد سیاسی و قومی ساخته بودند.

نقش احمدشاه مسعود در جنگ با ارتش سرخ شوروی، او را در چشم رسانه‌های غربی به چهره‌ای کاریزماتیک بدل کرد؛ چهره‌ای که بعدها در پارلمان اروپا نیز مورد ستایش قرار گرفت. اما آیا این کافی است تا جنایات داخلی او نادیده گرفته شود؟

همکاری‌های احمدشاه مسعود با سازمان‌های استخباراتی خارجی، از جمله «آی‌اس‌آی» پاکستان، «کاجی‌بی» شوروی، «سی‌آی‌ای» آمریکا، «واواک» ایران و «راو» هند، ابعاد دیگری از شخصیت منفی او را آشکار می‌سازد. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد او در مقاطع مختلف، برای تأمین منابع مالی و نظامی، با این نهادها همکاری داشته است. این روابط نه تنها استقلال سیاسی او را زیر سؤال می‌برد، بلکه نشان می‌دهد منافع ملی افغانستان در بسیاری موارد قربانی بازی‌های سیاسی او شده است.

پس از دوره اول طالبان، تلاش برای قهرمان‌سازی از احمدشاه مسعود شدت گرفت. رسانه‌ها، نهادهای فرهنگی و حتی نظام آموزشی، تصویر یک مبارز آزادی‌خواه را از او ارائه دادند؛ تصویری که با واقعیت‌های تلخ جنگ‌های داخلی و نقش او در ویرانی کابل و شمال افغانستان هم‌خوانی ندارد. این قهرمان‌سازی بیش از آن‌که بر پایه حقیقت باشد، بر اساس نیازهای سیاسی و قومی شکل گرفت.

منتقدان سیاسی و فرهنگی زیادی، مسعود را نه قهرمان ملی، بلکه سرکرده شورای نظار می‌دانند؛ گروهی که در سه دهه گذشته، با حذف و تصفیه مخالفان، قدرت را در برخی ولایات در قبضه داشتند.

در بیش از بیست ولایت افغانستان، نام مسعود نه با افتخار، بلکه با نفرت و خاطرات خونین همراه است. این واقعیت نشان می‌دهد که لقب «قهرمان ملی» نه از دل مردم، بلکه از دل ساختار قدرت برآمده بود.

احمدشاه مسعود را باید در بستر پیچیده تاریخ افغانستان بررسی کرد؛ نه با احساسات قومی و نه با تبلیغات رسانه‌ای. بزرگ‌ترین خیانت به تاریخ این است که از چهره‌های پیچیده و کسانی که دست‌شان به خون ملت آلوده است، قهرمان ساخته شود.

دگروال یوسف، رئیس سازمان استخباراتی پاکستان، در کتاب «تلک خرس» می‌نویسد: «هر کسی که می‌توانست تونل سالنگ را تخریب کند، لقب قهرمان را از آن خود می‌کرد. احمدشاه مسعود توانسته بود راه اکمالاتی روس‌ها را برای مدت طولانی ببندد. به همین دلیل، مسعود در آن روزگار محبوب رسانه‌های غربی و از جانب بادارانش مشهور به قهرمان و شیر پنجشیر شده بود».

اما خاین بودن احمدشاه مسعود واقعیت تلخی است که ملت شریف افغانستان باید از آن آگاه گردد تا به دام پهن‌شده غرب و بدخواهان وطن، توسط پسرش احمد مسعود، نیفتد.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version