اخیراً شماری از مقامات پیشین، سیاسیون و افرادی مانند حلیم فدایی که در دوران جمهوریت به عنوان والی در چندین ولایت کار کرده است، زیر عنوان «حقوق زنان» صدای مجازات را علیه حکومت سرپرست فعلی بلند کرده‌اند.

حلیم فدایی و دیگر مقامات دوران جمهوریت که خودشان بخشی از آن نظام و به وجود آورندۀ همین بحران بودند، امروز با بی‌شرمی تمام هر اقدام حکومت سرپرست را که در آن امنیت و رفاه مردم به وضوح دیده می‌شود، محکوم می‌کنند. این در حالی است که در زمان جمهوریت فساد، قوم‌گرایی، واسطه‌بازی، زورگویی، بی‌عدالتی و استفادۀ ابزاری از زنان آنقدر رایج بود که مردم روزبه‌روز از آن فاصله گرفته و از نظام جمهوریت روی‌گردان شدند.

در دوران جمهوریتِ سرنگون‌شده، فعالیت‌های پروژه‌ای زیر نام حقوق زنان که بیشتر اوقات بی‌ارتباط با مردم و متکی به تمویل خارجی بود، با ارزش‌های اسلامی و ملی در تضاد قرار داشت و به یکی از دلایل مهم بی‌اعتمادی اجتماعی تبدیل شد. آن‌ها در حقیقت نه برای عدالت برای زنان بلکه برای اهداف گوناگون، از زنان به عنوان ابزار استفاده کرده و آن‌ها را قربانی آزارهای سیستماتیک می‌ساختند.

مقامات، سیاسیون، فعالان و دیگر دست‌اندرکاران جمهوریتِ سرنگون‌شده، همان کسانی هستند که پیش‌برندۀ پروژۀ امریکایی (جمهوریت) بودند، به زور سرنیزۀ امریکا بر چوکی‌ها نصب شده بودند و از سوی آن‌ها تغذیه می‌شدند. پس چرا اکنون در برابر آن‌ها صدای نارضایتی بلند می‌کنند؟

در طول چهار سال گذشته، هر زمانی که مقامات بلندپایۀ جمهوریتِ سرنگون‌شده با ضعف و شکست سیاسی مواجه شده‌اند، مسئلۀ حقوق زنان را نه به دلیل اصول شرعی و فرهنگی، بلکه تنها به عنوان یک وسیلۀ سیاسی مطرح کرده‌اند. این در حالی است که خودشان اعتبار سیاسی‌شان را از دست داده و روزبه‌روز بیشتر در حال منزوی شدن هستند.

مقامات بلندپایۀ جمهوریتِ سرنگون‌شده همیشه در نوشته‌ها و بیانیه‌های خود آشکارا منافقت می‌کنند که این واضح‌ترین شکل نفاق سیاسی است. رسانه‌ها نیز گزارش‌هایی را منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد تقرری‌های سیاسی زنان از سوی مقامات بلندپایه و استفادۀ محدود از آن‌ها در محور قدرت، بیشتر جنبۀ ابزاری داشت تا ارزشی. اما پس از زوال، همین مردم با بی‌شرمی تمام خود را مدافعان و دلسوزان عدالت معرفی می‌کنند.

حالا که این مقامات بر اساس معیارهای غربی از حقوق زنان دفاع می‌کنند، باید از آن‌ها پرسیده شود که چرا این صداها در زمان قدرت خودشان آن‌قدر قوی نبود؟ این یک مسئولیت اخلاقی است که انسان باید نخست گذشتۀ خود را بپذیرد، خود را ارزیابی کند و سپس از دیگران مطالبۀ حساب کند.

جمهوریتِ سرنگون‌شدۀ گذشته که از نگاه اخلاقی در آستانۀ انحطاط قرار داشت، صدها دختر جوان قربانی زورگویی، تجاوز جنسی، اختطاف و مرگ می‌شدند اما هیچ نهادی وجود نداشت که صدای آن‌ها را بشنود و به مشکلات‌شان رسیدگی کند، اما امروز که از سوی حکومت سرپرست حقوق نسبی شرعی به زنان داده شده است، باز هم حکومت سرپرست را به نقض حقوق زنان متهم می‌کنند.

در دوران جمهوریت زنان نماد پیشرفت نبودند بلکه برای مجالس، کنفرانس‌ها و عکس‌ها استفاده می‌شدند. این یک عدالت نمایشی بود، نه واقعی؛ عدالتی که در گذشته نیز حقوق زنان را قربانی کرد و امروز هم به نام زنان تجارت سیاسی می‌کند.

مقامات بلندپایۀ جمهوریتِ سرنگون‌شده و افراد دیگری مانند آن‌ها که همیشه به نام حقوق زنان سیاست کرده‌اند، نه تنها در تلاش برای تبرئۀ خود هستند بلکه می‌کوشند تا حکومت سرپرست فعلی را زیر فشار جامعۀ جهانی قرار دهند که این خود نوعی انتقام‌جویی سیاسی است.

سیاستمدارانی که امروز از عدالت، آزادی و حقوق حرف می‌زنند، اگر واقعاً می‌خواهند اعتماد مردم را به دست آورند، باید نخست میراث منفی گذشتۀ خود را روشن سازند، معذرت بخواهند و به جای شعارهای احساساتی، راه عملی را در پیش گیرند.

توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version