جبههٔ مقاومت از نخستین روز تشکیل تاکنون، نه تنها دستاوردی در برابر طالبان نداشته، بلکه اختلافات درونی، رقابتهای شخصی و بازیهای سیاسی روز به روز در آن شدت گرفته و در حال افزایش است.
سفر محقق و حساسیت مسعودی:
محمد محقق که یکی از چهرههای پرنفوذ قوم هزاره و عضو شورای مقاومت میباشد، هنگامی که در رأس هیئتی به ایران رفت، باعث شد احمد مسعود بهشدت نگران و ناراحت شود. مسعود این سفر را تهدیدی برای جایگاه سیاسیاش تلقی کرد؛ زیرا روشن شد که ایران نه فقط با او، بلکه با دیگر بازیگران سیاسی نیز در حال تعامل است و درهای همکاری را برای آنان نیز باز گذاشته است.
کمک مالی دهها هزار دالری ایران به محقق نیز این گمان را تقویت کرد که شاید تهران قصد دارد تمرکز سیاسی را از احمد مسعود بردارد و بهجای او چهرههایی را مطرح کند که با منافع ایران هماهنگتر باشند.
ایران- بازیگری سودمند یا همکار دورو؟
ایران همواره در میان گروهها و جریانهای سیاسی افغانستان، نفوذ گستردهای داشته است. فاصلهی زمانی حدود ده روزه میان سفر محقق و سفر احمد مسعود به ایران نشان میدهد که تهران میکوشد با جهتهای مختلف ارتباط خود را حفظ کند.
اگرچه بر اساس معلومات صدای هندوکش، مقامهای ایرانی به احمد مسعود اطمینان دادهاند که دیدار با محقق صرفاً جنبهی تشریفاتی داشته، اما پشت این اطمیناندهی چیزی جز یک سیاست سنجیده و پالیسی متعادل دیده نمیشود. ایران نمیخواهد تنها روی یک جناح سرمایهگذاری کند، بلکه تلاش دارد فاصلهی میان جبهات رقیب را تحت کنترل نگه دارد و نفوذ سیاسی خود را در تمام جهتها گسترش دهد.
کشمکشهای داخلی در شورای مقاومت:
سفر هیئتی به رهبری محقق به ایران، بدون حضور نزدیکان احمد مسعود و دیگر چهرههای کلیدی جبهه مقاومت، نشانهی واضح از وجود اختلافات عمیق بر سر اعتماد، نفوذ و نمایندگی در درون شورا است. احمد مسعود، اسماعیلخان و حضرت علی، که در در ایران حضور دارند و تاکنون با مسعود وفادرای و تاحدی مشترکات دارند، از این سفر بی خبر مانده بودند که بعدأً نیز با لحن تند و آشکار نسبت به آن اعتراض کردند.
این ماجرا نشان میدهد که برخی اعضای شورا در تلاشاند احمد مسعود را منزوی و پرچم مقاومت را به ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی خود بدل کنند. این اختلافات فقط به دیدارها محدود نیست، بلکه تا سطح «مجمع ملی» نیز کشیده شده و در نهایت موجب طوفان خروج از این مجمع شده است.
موضعگیریهای سیاف، اسماعیلخان و دیگران:
مخالفت سیاف، بیخبری اسماعیلخان و انتقادات حضرت علی نشان میدهد که آنچه به نامهای جبههٔ مقاومت و شورای مقاومت شکل گرفته، یک نهاد منسجم و یک پارچه نیست، بلکه مجموعهای از اشخاص پراکنده، لابیهای قومی و منافع متضاد شخصی است. این جبهه نه بر محور یک اندیشه مشخص بنیان نهاده شده و نه بر اساس برنامه و هدفی سازمانیافته عمل میکند.
نتیجهگیری: سایهٔ مقاومت و خلایی سیاسی
سفر اعتراضی احمد مسعود به ایران نشان میدهد که ریشهی این اختلافات، نه در مبارزهی نظامی نهفته است، نه در سرنوشت مهاجران، و نه در آرمان نجات کشور(!)؛ بلکه در حیثیت شخصی، رقابتهای سیاسی و دستیابی به منابع مالی است. این وضعیت تنها نشانهای از یک جبهه شکستخورده نیست، بلکه شکست تمام ساختار سیاسی آنها را نیز بازتاب میدهد.