نویسنده: عبیده غوری

چهارمین نشست ویانا با حضور عدهٔ از سرسپردگان به‌غرب برگزار شد.
قبل از برگزاری این نشست، خیلی از تحلیل‌گران افغان در مورد اهمیت و نقشی آن، در آینده افغانستان، تحلیل و گفته‌هایی داشته‌اند که برای هر روشن‌‌ضمیر و صاحب عقل، مضحک و خنده‌آور بوده است.

احمدسعیدی که خود را یکی از تحلیل‌گران مسائل سیاسی می‌پندارد در مصاحبه‌اش با یکی از تلویزیون‌ها از این نشست نسبت به سایر نشست‌های گذشته، بیشتر ابراز امیدواری کرده و گفت: این نشست برای افغان‌ها (افغان‌های غرب‌زده) خیلی مهم و حیاتی است؛ چون این نشست با ترکیبی از همه قوم‌های افغانستان (پشتون، تاجیک، ازبیک، هزاره و بلوچ) و با حضور نمایندگان گروه‌‌های جبههٔ مقاومت، جبههٔ آزادی، جمعیت، حزب وحدت و جنبش، برگزار می‌شود که حتی می‌تواند موقف سازمان ملل در دعوت از امارت اسلامی را تغییر و آنها را وادار به عقب‌نشینی از موقف گذشته‌شان کند.
در ابتدا از گفته‌های این عالی جناب چنان برداشت می‌شد که این‌نشست با حضور همه چهرهٔ‌های فراری و سرسپرگان به‌غرب که به‌نوع خود بی‌سابقه است و آنها را به روی یک هدف جمع کند، برگزار می‌شود.
اما چندلحظه بعد، تصاویر پخش‌شده از این نشست، به‌خوبی تحلیل نادرست این‌آقای تحلیل‌گر را به تصویر کشید و نشان داد که در این‌نشست فقط چند مورهٔ نفرین شده و خریده شده‌ از کنار سرک‌ها اشتراک کرده بودند که نه نزد مردم افغانستان جایگاهی داشتند و نه حتی نزد خود سرسپردگانِ غرب؛ بلکه حضورشان فقط برای سایه، انداختن و پورکردن خالی‌گاهای دهلیز کوچکی بود که زیر سقف آن جاگرفته بودند.

از طرف دیگر، اگر همهٔ سرسپردگان غرب در این نشست حضور می‌داشتند، که‌ نداشتند، چه تفاوتی از نشست‌های گذشته‌شان می‌داشت؟ مگر پس از شکست مفتضحانه و پناه گرفتن‌شان در زیر پروبال باداران‌شان، ده‌ها نشست و گردهمایی‌های مشترک علیه امارت اسلامی برگزار نکردند؟! پرسش این است: در نشست‌های گذشته چه دستاورد سیاسی داشتند که در این نشست می‌داشتند؟!

احمدمسعود و محمد محقق که از سران اشتراک‌کنندگان نشست ویانا بودند، چنان با رنگ‌وبوی غرب‌زدگی و خودفروختگی حرف می‌زدند که انگار‌نه‌انگار گردهم آمده بودند تا از طرف باداران‌شان صحبت کنند و امارت اسلامی را به‌پذیرش چیزی دعوت کنند که بیست‌سال به‌خاطر از بین‌بردن و نابودی آن مبارزه و مجاهده کردند و شهید دادند، بلی! از پذیرش انتخابات و آوردن نظم دموکراسی صحبت می‌کردند.

زهی حماقت و سبکسری؛ چیزی که مردم آزاده، مجاهد و شهیدپرور افغانستان، هرگز سر تعامل با آن نگذاشتند؛ بلکه همواره با شمشیر جهاد و پیکار برای نابودی آن، جانفشانی کردند.
سبکسرانی که هنوز نتوانستند موقف امارت اسلامی و اهداف آن را بشناسند.

برای این‌سبکسران بی‌ماهیت باید گفت: به‌همان اندازه‌ای که شما به‌نظم گندیده و متعفن دموکراسی باورمندید و به‌خاطر نهادینه ساختن آن تلاش می‌ورزید، مردم مجاهد افغانستان چند برابر آن، به‌نظم اسلامی باورمندند و به‌خاطر فراگیرشدن آن در همهٔ جهان، تلاش می‌ورزند.

پس طمع بذر دموکراسی در سرزمین پاک افغانستان را از ذهن‌ و ضمیر گندیده‌تان، بیرون کنید؛ چون سرزمین افغانستان امروز به‌دست صاحبان اصلی و واقعی‌اش افتاده که هرگز به غلامان وبذرگران خارجی اجازهٔ پاشیدن بذر‌های گندیده و وارداتی را در سرزمین افغانستان، نمی‌دهند.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version