نویسنده: حسیناحمد بشیری
همیشه بعد از یک تحول در جامعه، بازار مقایسهٔ حکومت سابق و حکومت فعلی گرم میشود و مردم، مسئولین و حتی جهانیان، به مقایسهٔ خوبیها و بدیهای هر دو نظام میپردازند. در این میان، اسناد و شواهد زیادی از گوشهوکنار به دست میآید.
حکومت گذشته با معیارهای دوران قدرتش سنجیده میشود و حکومت کنونی با کارهایی که در حال حاضر در دست دارد و عملی میکند، مورد قضاوت قرار میگیرد.
باوجود این مقایسههای دوطرفه، تمرکز نظرسنجیها بیشتر روی حکومت پیشین است و اشتباهات و انحرافات آن برجستهتر نشان داده میشه تا علت اصلی سقوط و نابودیاش روشن گردد.
وقتی در مورد افغانستان صحبت میشود، موضوع جمهوریت و مخصوصاً نقض حقوق بشر مطرح میگردد؛ موضوعی که حکومت گذشته خود را مدافع و حامی آن معرفی میکرد و همیشه در رسانهها با دهان پُر از آن دفاع مینمود و خود را ترویجدهندهٔ آن میخواند. اما در حقیقت، زمانی که باید حقوق بشر رعایت میشد، از آن خبری نبود و وضعیت طوری بود که گویی یک گروه درنده و خونخوار به جان مردم افتادهاند و هرچه در توان دارند، انجام میدهند.
امروز، هرچند در رسانههای جهانی نام حکومت سرپرست بهعنوان ناقض حقوق بشر تبلیغ میشود، اما در حقیقت، وقتی که پایههای جمهوریت مستحکم بود و دستوراتش بر ملت تحمیل میشد، نقض آشکار حقوق بشر در برابر دیدگان مردم رخ میداد؛ ولی نه کسی صدایش را بلند میکرد و نه جلو آن گرفته میشد.
برای مثال، و بهعنوان یک نمونهٔ کوچک از فجایع، حسیب قوای مرکز یکی از دهها فردی بود که امنیت و آرامش را از جامعه گرفته بود و با حمایتهای پنهانی نهادهای امنیتی، باعث وحشت و دهشت در میان مردم شده بود.
نهتنها ایجاد وحشت و ناامنی، بلکه زورگویی، قتلهای ناحق، غصب داراییهای مردم و ویرانی اموال حکومت ی، بخش کوچکی از فعالیتهای وحشیانه و مستبدانهٔ این فرد و امثال او بود که همهٔ اینها نمونههای واضح از نقض حقوق بشر به شمار میروند.
آنهم در حکومت ی که خود را مدافع حقوق بشر معرفی میکرد، اما در عمل، نه به اجرا و تطبیق آن تعهد داشت و نه میخواست که آن را عملی کند.
این تنها در سطح افراد محدود بود، اما در مقیاس بزرگتر، تمام جاسوسان و مهرههای نفوذی اشغالگران و حتی خود اشغالگران، با تجاوز به خاک این کشور، بزرگترین ناقضین حقوق بشر بودند.
آیا ورود تجاوزکارانه، ایجاد جنگ نابرابر و انجام عملیاتهای گسترده با استفاده از تسلیحات کشنده، به هدف کشتار مردم بیگناه، نقض حقوق بشر نیست؟
آنهم در برابر ملتی که هیچگونه تجهیزات پیشرفتهٔ نظامی نداشت و هنوز هم بیشتر بهصورت سنتی زندگی میکند و به امکانات اولیه قناعت دارد.
یا مزدوران داخلی که نامهایشان افغانی بود، اما فکر و اندیشهشان کاملاً غربی بود و تلاش داشتند که سنتها را بشکنند، ارزشهای اخلاقی را تخریب کنند، ادارات حکومت ی را به فساد بکشانند و اساسات این سرزمین را از بین ببرند؛ اینها مگر نمونههای آشکار نقض حقوق بشر نیستند؟
حالا، باوجود تلاشهای زیاد برای پنهان کردن این حقایق، اما دورهٔ مخفیکاری به پایان رسیده و اسناد و مدارک تمام این جنایات و خیانتها افشا شده است.
وقتی که وضعیت را چنین میبینیم، به این نتیجه میرسیم که در حقیقت، همانهایی که خود را مدافعین حقوق بشر معرفی میکردند، خودشان بزرگترین ناقضین حقوق بشر بودند و تنها زمانی که منافعشان تأمین میشد، از این موضوع استفاده میکردند، اما هرگاه که حقوق بشر در تضاد با منافعشان قرار میگرفت، آن را بهکلی نادیده میگرفتند و مسیر خودشان را ادامه میدادند.
توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست.